Multilingual Turkish Dictionary

Az Turkish Farsi

Az Turkish Farsi
YİRT : Az Turkish Farsi

: فعل امر از مصدر «ييرْتْمك» (پاره كردن) (← ييرْت) ييرتيلمك (yirtilmәk)
پاره شدن

YIRT : Az Turkish Farsi

: فعل امر از مصدر «ييرْتماق» (پاره كردن) ييرْتماق (yırtmaq)
پاره كردن، دريدن، شكافتن. ييرتيجي (yırtıcı)
پاره كننده، درنده، وحشي. ييرتيق (yırtıq)
پاره، دريده شده. ييرتيق-پيرتيق (yırtıq-pırtıq)
پاره پوره. ييرتيلماق (yırtılmaq)
پاره شدن. ييرتيلى (yırtılı)
پاره شده

YİS : Az Turkish Farsi

: بو، رايحه. (شش. ← يي1) ييسّ-و-پار (yiss-o-par)
بو، رايحه.
بو و خاصيت

YİT : Az Turkish Farsi

(2)
فعل امر از مصدر «ييتمك» (گُم شدن) (شش) ييتمك (yitmәk)
گم شدن. ييته‌له‌مك (yitәlәmәk)
هل دادن، فشار دادن، بيرون كردن. ييتيرمك (yitirmәk)
گم كردن. ييتيك (yitik)
گم شده، ناياب شده

YİT : Az Turkish Farsi

(1)
سگ. (شش) ييت انيگي (yit әnigi)
توله سگ

YİTTİ : Az Turkish Farsi

: تيز، برنده. (شش)

YİV : Az Turkish Farsi

:
دوك نخ ريسي.
پيچ، تاب. (← يي2) ييـو وئرمك (yiv vermәk)
پيچ و تاب دادن

YİX : Az Turkish Farsi

:
صوتي است كه براي خواباندن و يا طرد كردن حيواناتي چون شتر و بُز ادا مي‌كنند.
فعل امر از مصدر «ييخمك» (بر زمين زدن) ييخديرمك (yixdirmәk)
سر كوب كردن، افكندن، به وسيلة ديگري بر زمين زدن. ييخمك (yixmәk)
بر زمين زدن، خواباندن، غلبه كردن بر حريف. ييخيرْتْمك (yixirtmәk)
خواباندن، غلبه كردن بر حريف.
ويران كردن، خراب كردن. ييخيق (yixiq)
سقوط كرده، در پايين قرار گرفته.
بر زمين خورده، سرنگون، ويران، خراب. ييخيلمَز (yixilmәz)
سقوط ناپذير، محكم. ييخيلمك (yixilmәk)
بر زمين خوردن، افتادن. ييخيله-دوش (yixilә-düş)
افتان و خيزان. ييخيلي (yixili)
سرنگون شده، بر زمين خورده، ويران گشته. ييخينْتي (yixinti)
خرابه، مخروبه، ساختمان خراب شده

YİYDİR : Az Turkish Farsi

: نام طايفه‌اي از ايل عمله قشقايي. (← ايگدير و ييگدير)

YİYİD : Az Turkish Farsi

: جوان، جوانمرد. (شش← ايگيد و ييگيد)

YİYİRMİ : Az Turkish Farsi

: بيست، عدد 20

YӘK : Az Turkish Farsi

: (ف)
عدد 1، يك. (به تنهايي كاربرد ندارد)
درجة يك، خوب و نيكو.
مجازاً به معني دائم و پشت سر هم. يك پَخ (yәk pәx)
يك مرتبه.
همه، همگي.
پشت سر هم، بطور مداوم. يك تاخت (yәk taxt)
دائم تاختن، پشت سر هم دويدن. يك چير (yәk çir)
دائم، لاينقطع. يك چير آغلاماق (yәk çir ağlamaq)
دائم گريه كردن كودك شير خواره. يك قير (yәk qir) = يقّير (yәqqir)
(متشكّل از
(يك (فارسي) + قير (خط مرزي) تركي)
در يك رديف، مستقيم.
ناگهان، يك مرتبه. يك گير (yәk gir) = يك گيرْد (yәk gird)
در يك جا گرد شده، جمع، متّحد. يك لا (yәk la)
يك لا، يك لايه.
از هم جدا، پاره و از هم شكافته. يكّه (yәkkә)
تك، بي‌همتا.
قوي هيكل، بزرگ و گنده.
يك تنه، به تنهايي. يكّه پوك (yәkkә puk)
يك مرتبه، ناگهان، انفجار ناگهاني، اتّفاق ناگهاني. يكّه كوپ (yәkkә kup)
ناگهان وارونه شدن، يك مرتبه سر نگون شدن و از بين رفتن. يك هنه (yәk hәnә)
يك نفسه، سريع، بسرعت دويدن يا كاري را انجام دادن. يك هوْو (yәk hov) = يكّوْو (yәkkov) = يهوْو (yәhov)
يك هو، ناگهان. يكون (yәkun) = يگون (yәgun)
يك جا جمع شده، حاصل جمع

YӘLӘ : Az Turkish Farsi

: كج، اريب، يك طرفه. (اصل كلمه «يالا» از ريشة «يال» (تپّه) است؛ به اعتبار كج و منحني بودن تپّه.) يله-يله گئدمك (yәlә-yәlә gedmәk)
كج كج راه رفتن، افتان و خيزان رفتن

ӘYN : Az Turkish Farsi

: تن، هيكل، قامت. (← ائين) اه‌يناق (әynaq)
خوش قامت، خوش تركيب، خوشحال و شاداب.
رفيق و مصاحب، دوست فروتن و متواضع. اه‌يناقلي (әynaqlı)
نام طايفه‌اي از ايل عمله

YO : Az Turkish Farsi

: نه، نه خير. (جواب منفي) (← يوْو) يوْ خئير (yo xeyr)
نه، نه خير

YOĞ : Az Turkish Farsi

: در تركي قديم به شكل «يوق» (برجسته، بالا آمده، ضخيم) است؛ امّا در تركي قشقايي به تنهايي كاربرد ندارد. (← يوق) يوْغور (yoğur)
فعل امر از مصدر «يوْغورماق» (خمير كردن، مخلوط كردن)
چاق، شجاع و تنومند.
درشت اندام و بد تركيب. يوْغورت (yoğurt) = يوْغورد (yoğurd)
ماست. (اختلاط شير و ماية ماست.) يوْغورت بولان (yoğurt bulan) = يوْغورت بولايان (yoğurt bulayan) = يوْغورت چالان (yoğurt çalan)
آنكه ماست درست كند، ماست بند.
كرم نوروزي، گربه نوروزي. يوْغورت چوْوولو (yoğurt çovulu)
نوعي چويل (گياهي معطّر) كه در ماست ريزند. يوْغورتلانماق (yoğurtlanmaq)
به ماست آلوده شدن. يوْغورتلو (yoğurtlu)
آلوده به ماست، به ماست آلوده شده. يوْغورتماق (yoğurtmaq)
خرد كردن، خمير كردن. يوْغورماق (yoğurmaq)
مخلوط كردن، خمير كردن. يوْغورولماق (yoğurulmaq)
خمير شدن، مخلوط شدن. يوْغورولو (yoğurulu)
داراي اندام ورزيده و قوي. يوْغوروم (yoğurum)
خميري كه به اندازة يك بار نان پختن درست كنند. يوْغون (yoğun)
ضخيم، كلفت.
چاق، تنومند. يوْغون باغيرساق (yoğun bağırsaq)
رودة بزرگ. يوْغون تپ (yoğun tәp)
نخ ضخيمي كه در قالي بافي بين پودها بافته مي‌شود. يوْغونلاشماق (yoğunlaşmaq)
كلفت و ضخيم شدن.
چاق و تنومند شدن. يوْغونلوق (yoğunluq)
كلفتي، ضخامت. يوْغونماق (yoğunmaq)
چاق و فربه شدن. يوْغونموش (yoğunmuş)
چاق و چلّه. يوْغون-يومّار (yoğun-yummar) = يوْغون-يومّارا (yoğun-yummara) = يوْغون-يومّور (yoğun-yummur)
چاق و تنومند.
شجاع و دلير

YOH : Az Turkish Farsi

: يوغ. اصل كلمه در تركي قديم «يوق» (برجسته، بلند، ضخيم و كلفت. ← يوق) يوْها (yoha)
يوغ، چوبي كه بر گردن گاو شخم زن نهند. بوين يوْهايا وئرمير. (گردن به زير يوغ خم نمي‌كند.)
اژدها.
مجازاً به معني پُرخور

YOHM : Az Turkish Farsi

: خل، پريشان احوال. (شش)

YOL : Az Turkish Farsi

(2)
فعل امر از مصدر «يوْلماق» (تراشيدن) كه تلفّظي از «يوْنماق» است. (← يوْن، يوْنماق) يوْلما (yolma)
پشم وازده و نامرغوب، پشم گوسفند لاغر يا مرده كه با دست كنده شود. يوْلماق (yolmaq)
كندن پشم گوسفند يا علف زمين. يوْلمالاماق (yolmalamaq)
كندن پشم يا مو. يوْلما-يوسوق (yolma-yosuq) = يوْلما-يوْلوق (yolma-yoluq)
پشم گوسفند و هر آنچه را كه با دست بكنند، پشم كم بها. يوْلوق (yoluq)
پر كنده، مو كنده، لخت و عريان. يوْلوق-يوْسوق (yoluq-yosuq)
لخت و عريان، فقير و بيچاره

YOL : Az Turkish Farsi

(1)
راه، طريق.
راه و روش، مرام، رفتار، فرهنگ و بينش.
چاره و تدبير.
مرتبه، دفعه. يوْل آچماق (yol açmaq)
راه را باز كردن، راه دادن.
زمينه چيني كردن. يوْل آرّيتماق (yol arrıtmaq)
راه پاك كردن.
زمينه چيني كردن. يوْل آلماق (yol almaq)
راه گشايي، زمينه چيني براي كسب جواب صحيح.
عازم شدن، عزيمت كردن. يوْلا (yola)
بار، دفعه، مرتبه. هر يوْلا بير لمَّر دانيشير. (هر بار بگونه‌اي سخن مي‌گويد.) يوْلا دوشمك (yola düşmәk)
به راه افتادن، حركت كردن.
رو به راه شدن، بهتر شدن.
تأسيس شدن، ايجاد شدن. يوْلا سالماق (yola salmaq)
به راه انداختن، درست كردن، تأسيس كردن.
فرستادن، ارسال كردن. يوْلاق (yolaq)
كوره راه، راه باريك، جاده.
راه، روش، مرام. يوْلا گلمك (yola gәlmәk)
به راه درست قدم نهادن.
راضي شدن، توافق كردن. يوْلا مينمك (yola minmәk)
حركت كردن، راه افتادن، عزم سفر كردن. يوْل اوستـو (yol üstü)
سر راه، هنگام حركت. يوْل اوشاغى (yol uşağı)
سر راهي، بچّة سر راهي. يوْل بوْينو (yol boynu)
خارج از راه، بيراهه. يوْل بوْينوچا (yol boynuça)
از بالاي راه، از بيراهه. يوْل بيلمك (yol bılmәk)
راه بلد بودن، علم و اطّلاع داشتن. يوْلچو (yolçu)
راهدار، مسئول راه.
مسافر، راهرو.
سفير، قاصد.
گدا، سائل. يوْلچولوق (yolçuluq)
راهداري. يوْلداش (yoldaş)
همراه، رفيق، دوست. يوْلداشليق (yoldaşlıq)
همراهي، دوستي، رفاقت. يوْل سايماق (yol saymaq)
دقّت، ريزه كاري و تحقيق كردن.
انتقاد كردن. يوْلسوز (yolsuz)
بيراهه.
گمراه. يوْل قوْوماق (yol qovmaq)
پيگيري كردن، دقّت و تفحّص كردن. يوْل گؤرسَتمك (yol görsәtmәk)
راه نشان دادن، راهنمايي كردن. يوْل گؤزله‌مك (yol gözlәmәk)
چشم به راه بودن، انتظار كشيدن. يوْللاماق (yollamaq)
به راه انداختن، فرستادن، ارسال كردن. يوْللانماق (yollanmaq)
فرستاده شدن، ارسال شدن. يوْلو (yolu)
مرتبه، بار، دفعه. يوْلوق (yoluq)
در راه مانده، آواره و سرگردان. يوْلوقماق (yoluqmaq) = يوْلوخماق (yoluxmaq)
در راه به كسي برخورد كردن، ملاقات كردن.
خسته شدن، از راه ماندن. يوْل وورماق (yol vurmaq)
راه زدن، دزدي كردن.
مانع انجام كاري شدن. يوْل وئرمك (yol vermәk)
راه دادن، اجازه دادن. يوْل هاي يوْل (yol hay yol)
كوچ و بار، هنگام كوچ و بار، حركت در ايل راهها. يوْل-و-يوْلاجاق (yol-o-yolacaq) = يوْل-و-يوْلاق (yol-o-yolaq)
راه و روش، مرام، رفتار. يوْل-و-يوْوا (yol-o-yova)
راه و روش، راه چاره و علاج

YÖL : Az Turkish Farsi

: فعل امر از مصدر «يؤلمك» (تلفّظي از مصدر «اؤلمك» = مردن) يؤلو (yölü)
مرده

YON : Az Turkish Farsi

: فعل امر از مصدر «يوْنماق» (تراشيدن) يوْناق (yonaq)
تراشيده شده.
تراشه، براده. يوْناقچى (yonaqçı)
نجّار، درودگر. يوْنجا (yonca)
ينجه، گياهي كه بيش از همة گياهان براي مصرف بريده مي‌شود. يوْنجاليق (yoncalıq)
ينجه زار، مزرعة ينجه. يوْنجوقلاماق (yoncuqlamaq)
بريدن، خرد كردن. يوْندورما (yondurma)
عمل تراشيدن.
تراشه، براده. يوْندورماق (yondurmaq)
عمل تراشيدن را به وسيلة ديگري انجام دادن. يوْنقار (yonqar) = يوْنگار (yongar)
تراشه، برادة چوب و امثال آن. يوْنگارلاماق (yongarlamaq)
تراشيدن. يوْنما (yonma)
عمل تراشيدن.
متراش.
تراشه، براده. يوْنماق (yonmaq)
تراشيدن و صاف كردن چوب و امثال آن. يوْنوتماق (yonutmaq)
به وسيلة ديگري تراشيدن. يوْنوق (yonuq)
تراشيده شده.
تراشه، براده. يوْنولتو (yonultu)
تراشه، براده. يوْنولماق (yonulmaq)
تراشيده شدن. يوْنولمالى (yonulmalı)
قابل تراشيدن. يوْنولو (yonulu)
تراشيده شده. يوْنول-يوْغورولو (yonul-yoğurulu)
ورزيده و خوش قامت

YÖN : Az Turkish Farsi

:
جهت، سو، سمت.
مقابل چهره، چهره، صورت. (شش ← اؤن) يؤن آلماق (yön almaq)
به سويي رو كردن، جهت گرفتن. يؤنـو اوْ يانا (yönü o yana)
رو به آن طرف. يؤنـو بري (yönü bәri)
رو به اين طرف

YOQ : Az Turkish Farsi

: نيست، وجود ندارد. (شش) (← يوْخ) يوْقسوز (yoqsuz) = يوْقسول (yoqsul)
ندار، بيچاره، فقير. يوْقسوزلوق (yoqsuzluq) = يوْقسوللوق (yoqsulluq) = يوْقلوق (yoqluq)
فقر، نداري

YOR : Az Turkish Farsi

(2) فعل امر از مصدر «يوْرماق» (تعبير و تفسير كردن.) ديش يوْرماق (diş yormaq)
خواب را تعبير و تفسير كردن