Multilingual Turkish Dictionary

تاب

تاب : تورکجه تورکجه

[آد]تاو، طاقت، گوٌج، قوّت، طاقت (فا:تاب). strength‏ {باخ: تاو، بوکلمه فارسجادا ایشلک دیر}

"تاب" IN Other Languages

تاب : تورکجه فارسجا - قشقایی

: تاب، توانايي، مقاومت، طاقت و صبر. تاباق (tabaq)
طبق، طبقة ساختمان، قسمت مقاوم ساختمان.
تابه، تختة نان پزي. تاباغا (tabağa)
طبقه، طبقة ساختمان.
طبقه، تب برفكي، از انواع بيماري حيوانات كه در سمّ پايشان اخلالي ايجاد مي‌شود و باعث لنگيدن وگاهي منجر به مرگ حيوان مي‌گردد. تابسيز (tabsız)
بي تاب، كم طاقت. تاب گتيرمَك (tab gәtirmәk)
تحمّل كردن، صبر و استقامت از خود نشان دادن. تابلى (tablı)
پر تاب و توان