ӘL
ӘL : Az Turkish Farsi
دست. پاهای پیشین جانوران. دفعه. بار. ردیف. سمت. جهت. طرف. شرکت. مشارکت. وسیله. توسط. نوبت. یک دور بازی (درقمار). وعده. پرس غذا. مهارت و استادی در کار یدی
Multilingual Turkish Dictionary
دست. پاهای پیشین جانوران. دفعه. بار. ردیف. سمت. جهت. طرف. شرکت. مشارکت. وسیله. توسط. نوبت. یک دور بازی (درقمار). وعده. پرس غذا. مهارت و استادی در کار یدی