Multilingual Turkish Dictionary

آر

آر : تورکجه فارسجا - قشقایی

(2)
بن فعل «آرماق» (خسته شدن) كه به تنهايي كار برد ندارد. آرام (aram)
راحت، آرام و آهسته.
آرامش، صبر و قرار. آرام-آرام (aram-aram)
كم كم، يواش يواش. آرامانليق (aramanlıq)
تنگنا، فشار، مضيقه. آرام ائدمك (aram edmәk)
تسكين دادن، آرامش بخشيدن. آرامجا (aramca)
به آرامي، به آهستگي.
نسبتاً آرام، بي سر وصدا. آرامجيل (aramcıl) = آرامچيل (aramçıl)
آرام، بي آزار.
متوسّط. آرامسيز (aramsız)
بي آرام، بي قرار. آرامسيزليق (aramsızlıq)
نا آرامي، بي قراري. آراملاتماق (aramlatmaq)
آرامش دادن، تسكين دادن. آراملاشديرماق (aramlaşdırmaq)
آرام كردن، خاموش كردن سر وصدا. آرامليق (aramlıq)
آرامش، سكون. آرْمادينگ (armadıng)
اصطلاحي است به مفهوم
خسته نباشي.
خسته نباشي، ديدي همانطور كه من مي‌گفتم همان شد؟ آرغين-يوْرغون (arğın-yorğun)
خسته و كوفته. آرماق (armaq)
خسته شدن. آرنيق (arnıq)
خسته. آرنيق-يوْرنوق (arnıq-yornuq)
خسته و كوفته. آر-و-خوْر (ar-o-xor)
دلخوري، ناسازگاري. آر-و-خوْرلوق (ar-o-xorluq)
دلخوري