كب
كب : تورکجه فارسجا - قشقایی
كف، كف دست.
دهان. (← كپ) كبلَمه (kәblәmә)
داروي كوبيده شدهاي كه در كف دست قرار گيرد و براي خوردن آماده باشد، به اندازة يك كف دست از هر چيز. كبلهمك (kәblәmәk)
دارو يا خوراك كوبيده شدهاي را در كف دست قرار
Multilingual Turkish Dictionary
كف، كف دست.
دهان. (← كپ) كبلَمه (kәblәmә)
داروي كوبيده شدهاي كه در كف دست قرار گيرد و براي خوردن آماده باشد، به اندازة يك كف دست از هر چيز. كبلهمك (kәblәmәk)
دارو يا خوراك كوبيده شدهاي را در كف دست قرار