آخماق
آخماق : تورکجه فارسجا
مص.حرکت در یک مسیر. جریان یافتن. ریختن مایع بر اثر شکستن ظرف. قطره قطره ریختن. حرکت کردن با جمعیت. راه رفتن. روان شدن. آمدن. حرکت منظم و آرام. گذشتن. رفتن. با جریان آب همراه شدن. توصیف دربارة حالت چشم غماز. توصیف دربارة چشم شخص در حال مرگ. به نقطهای زل زدن