Multilingual Turkish Dictionary

تب

تب : تورکجه فارسجا - قشقایی

: فعل امر از مصدر «تبمك» (فشردن، فرو كردن) (← تپ) تبَر (tәbәr)
تبر، آلتي كه با آن چوب و درخت شكنند، آلتي كه در چوب فرو رود. تبَنه (tәbәnә)
سوزن بزرگ، نوعي سوزن كه از سوزن خياطي معمولي بزرگتر و از سوزن جوالدوز كوچكتر است. تبه (tәbә)
رج، هر رديف قالي كه با ضربة شانة قالي بافي بعد از رجهاي قبل فشرده شود.
نام نقشي از نقشهاي گليم. تبه جيغا (tәbә cığa) = تبه جوغا (tәbә cuğa)
نقشي در گليم كه از نقش تبه كوچكتر است