Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
سلاحسیزلانما : تورکجه فارسجا

ا.خلع سلاح. ترک سلاح

سلاحسیزلانماق : تورکجه فارسجا

مص.خلع سلاح شدن

سلاحلی : تورکجه فارسجا

ص.مسلح

سلام اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاکاشن رومی. انگدان رومی. نیلی منیسا. (Levisticum)

سلاملاماق : تورکجه فارسجا

مص.سلام دادن. سلام گفتن. سلام کردن

سلبه : تورکجه فارسجا

ا.ترکة چوبی که برای ریختن. میوة درخت و راندن حیوان پرتاب می‌کنند. هرچیز که پرتاب شود

سلبه له مک : تورکجه فارسجا

مص.پرتاب کردن چوب برای راندن حیوان یا ریختن میوه

سلت : تورکجه فارسجا

ص.مملو. پر. کاملاً

سلطان : تورکجه فارسجا

ا.[عر] جانپادشاه. همچنین نام نوعی ماهی. به معنای پادشاه با همین تلفظ از طریق وارد زبان تورکی وارد زبان انگلیسی شده است

سلطان بؤرکو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیابستان افروز. تاج خروس هندی. تاج خروس سه رنگ. دم کردة دانه‎های سیاه و عدسی شکل آن برای در سینه و سرما خوردگی خوب است. بیگ بورکو نیز می‌گویند

سلطان سئودی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاشاه پسند. گلی است زیبا به رنگهای سرخ و سفید و زرد و بنفش، ریز و درشت، بوتة آن دارای ساقه‎های خاکی رنگ شبیه به چوب، برگهایش بیضی و دندانه‎دار، از گلهای زینتی است و تخم یا قلمة آن را در باغچه و گلدان می‌کارند. سو نرگیزی نیز می‌گویند

سلطان سیموز : تورکجه فارسجا

ص.قد.گنده. فربه. چاق و چله

سلطانیم : تورکجه فارسجا

ا.ملکه. بانوی محترم

سلطنت چیچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاکلینتوس

سلک : تورکجه فارسجا

ا.پوستی که بر در خیک سفالی می‌کشند

سللم : تورکجه فارسجا

ا.نسیم

سللیمی : تورکجه فارسجا

ص.ولگرد. سرگردان

سلم : تورکجه فارسجا

ا.سلم. سلف. بیعی که بهای جنس را پیشکی می‌پردازند و جنس را بعد از مدتی تحویل می‌گیرند و معمولاً نزول پول را از قیمت کم می‌کنند. نزول

سلمچی : تورکجه فارسجا

ص.سلف خر. رباخوار

سلمک : تورکجه فارسجا

مص.تلوتلو خوردن. گیج شدن

سلوی بویلو : تورکجه فارسجا

ص.قد.سرو+ بویلو. سروقد

سله : تورکجه فارسجا

ا.[عر.سَلََّه]آبکشی که از ترکة تر و نازک درختان بافته می‌شود و برای آب کشیدن برنج از آن استفاده می‌شود. زنبیل. ساک. کیف دستی. قطعه‎ای از معدة چهارپایان که با آن، سرکوزه و غیره را می‌بستند و محکم می‌کردند

سلیمان آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاارز

سماور : تورکجه فارسجا

ا.[رو. Самовар]ظرف فلزی که میانش آتشخانه دارد و برای جوش آوردن آب و تهیة کردن چای به کار می‌رود

سمن آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیااکسیس. خرجه. نعیم. حلیم. گل کاهی زبر