Multilingual Turkish Dictionary تورکجه فارسجا

سو جوللوتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانمرغ آبیانه. کاروانک مرداب (پرنده)

سو چایانی : تورکجه فارسجا

ا.مر.جاننوعی عقرب سمّی ‌که در آبها زندگی می‌کند

سو چکمک : تورکجه فارسجا

اص.آبسه کردن (دندان یا قسمتی از بدن ). تاول زدن. آب کشیدن از چاه یا زیرزمین

ا.مر.آبله مرغان. نوعی از مرض آبله که ویروس مخصوص دارد و بیشتر در کودکان و کسانی بروز می‌کند که آبلة آنان را کوبیده‌اند یا قبلاً به آبله مبتلاء شده‌اند. عوارض آن مانند آبله ولی سبکتر است. ابتدا دانه‎هایی روی تنه و بعد در سایر جاهای بدن پیدا می‌شود و بدون آنکه رد آنها باقی بماند، از میان می‌رود. این بیماری گاه در میان مرغان نیز بروز می‌کند و نام آن نیز به همین خاطر است. علامت آن بروز دانه‎های قهوه‎ای رنگ در روی تاج و اطراف چشم یا در داخل دهان و حلق و مجرای تنفس است

سو خاشخاشی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیالالة آبی. شقایق آبی

سوْخدو پوْخدو : تورکجه فارسجا

اص.[فا.ساخت و پاخت]تبانی. توطئه

سوْخدورماق : تورکجه فارسجا

مص.سب.چپاندن. داخل گردانیدن

سوْخدورولماق : تورکجه فارسجا

مص.چپانده شدن. فرو برده شدن

سوْخلاماق : تورکجه فارسجا

مص.فرو کردن

سوْخما : تورکجه فارسجا

ا.انگولک. عمل فرو بردن. اصطلاح نظامی ‌به معنای فرو بردن خنجر در بدن دشمن که بر دو نوع کوتاه و بلند است. به صورت سُخمه در ادبیات نظامی ‌فارسی وارد شده است

سوْخماق : تورکجه فارسجا

مص.فروبردن. فرو کردن. داخل کردن. وارد کردن. چپاندن. تپاندن. به زور چپاندن. بند کردن. کلاه گذاشتن. نیش زدن (پشه). سیخ زدن

سوْخمالاماق : تورکجه فارسجا

مص.انگولک کردن. فرو کردن

سوْخمان : تورکجه فارسجا

ا.چکمه

سوْخو : تورکجه فارسجا

ا.دستة هاون. کاسة سنگی

سوْخور : تورکجه فارسجا

ا.[عر.صخر]صخره. سنگ معدن. معدن. مواد معدنی که پوستة زمین را تشکیل می‌دهد

سوْخوش : تورکجه فارسجا

ا.مطاعنه. ستیز. گزش

تورکجه فارسجا

سوجوق : تورکجه فارسجا

سوجوق اوْتو : تورکجه فارسجا

سوجول : تورکجه فارسجا

سو جوللوتو : تورکجه فارسجا

سوچ : تورکجه فارسجا