Multilingual Turkish Dictionary تورکجه فارسجا

فرنی : تورکجه فارسجا

ا.خوراکی که از شیر و آرد برنج و شکر می‌پزند

فریک : تورکجه فارسجا

ا.مرغ جوان یک ساله. جوجه پرندگان. نیمچه مرغ. جوجه مرغی که هنوز به تخم نیامده است. جوجه کبک

فس : تورکجه فارسجا

ا.[مأخوذ از نام شهر فاس در مراکش]فینه. کلاه سفید یا قرمز رنگ که مصریها و تورکان برسر می‌گذارند

فطیر : تورکجه فارسجا

ا.ص.[عر]نان فطیر. نانی که خمیر آن ورنیامده باشد. گِرد و پهن. صاف

ا.[یو]فنر. فانوس. فنر (اتومبیل، ساعت و غیره). کبودی و خونمردگی که در صورت پدید آید. به صورت «فنار» به معنای مشعل، مناره که بر آن آتش افروزند تا راهنما باشد، چراغ بادی، چراغی که باد آن را خاموش نکند، در عربی کاربرد دارد. [فرهنگ معین معتقد است این واژه از زبان یونانی به‎ ایتالیایی و از آن زبان به فرانسوی و سپس به تورکی و عربی راه یافته است.ش]

فنر چیچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگلین اوتو

فنیکمک : تورکجه فارسجا

مص.اشتباه کردن

فورقون : تورکجه فارسجا

ا.[رو.Φургон])ترمتاز. چرخ دستی برای حمل مصالح. به صورت فرغون وارد زبان فارسی شده است

فوغارا : تورکجه فارسجا

ص.آرام. ساکت

فوفل آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانخل هندی. درختی است از تیرة نخلها، در مناطق گرم می‌روید و بلندیش تا 15 متر می‌رسد. ثمر آن در خوشه جا دارد مانند خوشة خرما، چوبش سیاه رنگ است و در نجاری برای ساختن اشیاء ظریف به کار می‌رود