Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
قارا کؤنوک آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیادرخت صمغ. استرک. درخت کوچکی است دارای برگهای ساده و کرکدار و گلهای سفید که در نواحی گرمسیر می‌روید

قارا کهر : تورکجه فارسجا

ا.اسبی به رنگ قهوه‌ای سیر

قارا کیشی : تورکجه فارسجا

ا.عوام الناس

قارا گروهچو : تورکجه فارسجا

ا.تبهکار

قارا گؤز : تورکجه فارسجا

ا.ص.سیه چشم. نوعی خیمه شب بازی و نمایش سیاهها در تورکیه که قهرمان آن قاراگؤز نام دارد. به صورت القرقوز به معنای خیمه شب بازی وارد زبان عربی شده است. همچنین نام نوعی درختچه است که میوه‌ای لذیذ به اندازة سیب دارد. این میوه در ابتدا قرمز و سپس سیاه و رسیده می‎شود. Amelanchier parviflora)

قارا گؤز بالیق : تورکجه فارسجا

ا.مر.جاننوعی ماهی به رنگ سیاه و گوشت سفید. (Srgus rindeketto)

قارا گؤز لوبیا : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیالوبیا چشم بلبلی

قارا گؤزلوک : تورکجه فارسجا

ا.تظاهر به گریه

قارا گولک : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاماشک پاییزه

قارا گوله : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاسنگ دانه. سنگنک. نخودهندی. مول مولی

قارا گون : تورکجه فارسجا

ا.روز بدبختی. روزگار سختی

قارا گون : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی گًوَن. به صورت تودة بهم فشرده است. بیشتر به عنوان حفاظ استفاده می شود. از زمین درمی‌آورند و دور چادرها و سکونتگاهها می‌چینند. خارهای زیاد و پر پشت دارد. خشکیده‌اش سریع آتش می گیرد. برای جلو گیری از نفوذ آب به پشتة علوفه‌ها، چند ردیف از آن را می‌چینند. در ساختن طویله‌ها بر روی تیرها و تخته‌ها می‌چینند. گلهای سفید متمایل به بنفش دارد. برّه‌ها علاقة خاصی به گلهایش دارند با اینکه دور لبانشان را زخمی می کند و باعث دردسر دامداران می شود، ولی با حرص و ولع به گلهایش هجوم می‌آورند. گلهایش منبع غذایی زنبوران هم هست. (گویش زنوز)

قاراگیله : تورکجه فارسجا

ا.ص.سیاه ولیک. تیره‌ای از گیاهان مثل زغال اخته مورد وآس. دانه سیاه. سیاه دانه (انگور). (Vaccinium Myrtillus) سیه چشم. عزیزدردانه

قارال : تورکجه فارسجا

ا.[عر. قرار].سکون. راحت

قارا لئیلک : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانلک لک سیاه. نوعی پرنده با پاهای دراز و منقار خمیده و رو به پایین. چلتیک قارقاسی نیز می‌گویند. (Ciconia nigra)

قارا لاخ لاخ : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگیاهی دارای برگهای بزرگ و گلهای بنفش رنگ که ساقة آن را پوست کنده و می‌خورند

قارا لاخنا : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاکلم ایتالیایی

قارالاشماق : تورکجه فارسجا

مص.سیاه تر شدن

قارالاما : تورکجه فارسجا

ا.مص.تهمت زنی

قارالاماق : تورکجه فارسجا

مص.سیاه کردن. سیاه رنگ کردن. خط خطی کردن. خط کشیدن. تند و بد خط نوشتن. کاغذ سیاه کردن. نشان گذاشتن. درنظر گرفتن. لکّه‎دار کردن. متهم کردن. بدنام کردن. پیش نویس کردن

قارالتماق : تورکجه فارسجا

مص.سیاه کردن

قارالتي : تورکجه فارسجا

ا.سياهي. شبح. سايه. لکّة سیاه. مترسک

قارالماق : تورکجه فارسجا

مص.سیاه شدن. تاریک شدن. تیره شدن. کبود شدن (از خشم یا خفگی). خاموش شدن. کم سو شدن. از دور دیده شدن. سواد چیزی به نظر رسیدن. بند آمدن (نفس یا صدا). بدبخت شدن

قارالمیش : تورکجه فارسجا

ص.سیاه شده

قارالیجا : تورکجه فارسجا

ص.سیاه رنگ. سیاه پوشیده. سوگوار