Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
قوْسوقلانماق : تورکجه فارسجا

مص.میوه آوردن درخت قندق

قوْسوقلوق : تورکجه فارسجا

ا.فندق زار. باغ فندق

قوسونتو : تورکجه فارسجا

ا.موادي كه در استفراغ كردن از معده بيرون ريخته مي‌شود. برگردانده شده

قوسونداق : تورکجه فارسجا

ا.قوسونتو

قوش : تورکجه فارسجا

ا.پرنده. مرغ. باز. پرندة شکاری. به صورت Goshawk وارد انگلیسی شده است. پوستة بین ناخن و گوشت. قسمت زیر دم اسب را که دقیقاً چسبیده به بدن باشد. به همین صورت و به معنای پرندة شکاری وارد زبان فارسی شده است

قوْش : تورکجه فارسجا

ا.خانه. منزل. جفت. زوج. دو پیاله که ساقی پی در پی بدهد. جفت گاو. چوبی در نوک پالان حمّالی که طناب به آن بسته شود

قوش آببایی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاپنیرک. گیاه کیسة کشیش. نوعی علف است. برای دفع کرمک و سایر انگلها به کار می‌رود. (Capsella) چوبان چانتاسی

قورش آت : تورکجه فارسجا

ا.اسب یدکی که همراه خاقان برده می‌شد

قوش آتان : تورکجه فارسجا

ا.مر.تله و یا آلتی که کودکان برای گرفتن و زدن پرندگان به کار می‌برند

قوش آرمودو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاآنچچک. گلابی گنجشک. میوة آن خوراکی است و دانة آن با نام آنچوچک به عنوان آجیل استفاده می‌شود. نوعی گلابی جنگلی کوچک که دانه‎هایی درشت تر از دانة امرود دارد و مغز آنها خورده می‌شود. (Sorbus)

قوش آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاسندر. شجره التامول

قوش آلوجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاخار مصری

قوش آلیچی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاموسی آغاجی

قوشا : تورکجه فارسجا

دو. باهم. جفت. موازی. پیوسته. معبری که آب در آن جاری می‌شود و آب را به کرت می‌رساند

قوْشا آتار : تورکجه فارسجا

ا.آ.تفنگ دولول

قوْشا آتلی : تورکجه فارسجا

دواسبه (درشکه)

قوْشاآیاق : تورکجه فارسجا

ا.راه رفتن اسب یا الاغ به صورت چهارنعل. همچنین نام نوعی موش است که دارای دم دراز و روی دو پای خود راه می‌رود. بیشتر در شب بیرون می‌آید

قوش ابگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاقوش آببایی

قوْشا بورو : تورکجه فارسجا

ا.دولول (تفنگ)

قوْشا تئللی : تورکجه فارسجا

ا.دوتار (آلت موسیقی)

قوشاتما : تورکجه فارسجا

ا.مص.محاصره. احصاء

قوشاتماق : تورکجه فارسجا

مص.محاصره کردن. در میان گرفتن. احاطه کردن

قوْشا چای : تورکجه فارسجا

دو رودان. نام شهری در آزربایجان که به تحریف میاندواب می‌نویسند

قوْشا دوْداق : تورکجه فارسجا

حروف جفت لبی که در موقع تلفظ آنها دو لب برهم فشار می‌آورند مانند ب، پ و م

قوشادیلماق : تورکجه فارسجا

مص.به محاصره درآمدن. احاطه شدن