Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
کبین کسمک : تورکجه فارسجا

جاری کردن عقد نکاح

کبینینه کسیلمک : تورکجه فارسجا

مص.وبال گردن کسی شدن

کپچه : تورکجه فارسجا

ا.سبد ماهیگیری. نوعی وسیله برای برداشت خاکستر از کوره

کپر : تورکجه فارسجا

ا.متفاچپر

کپرتمه : تورکجه فارسجا

ا.ابزار جدا کردن سبوس از گندم

کپک : تورکجه فارسجا

ا.متفاکؤپک

کپک : تورکجه فارسجا

ا.پوستة گندم که هنگام الک کردن آرد از آن جدا می‌شود. سبوس. خاک ارّه. شورة سر. قارچ. کفک. سفیدک

کپکچی : تورکجه فارسجا

ا.سبوس فروش

کپکلنمک : تورکجه فارسجا

مص.کپک زدن. پوسیدن و گندیدن. شوره گذاشتن سر

کپکله مک : تورکجه فارسجا

مص.سبوس زدن. سبوس مخلوط کردن

کپکلیک : تورکجه فارسجا

ا.جای ریختن یا دیده شدن کپک

کپلک : تورکجه فارسجا

ا.ابزار چوبی چهارشاخ برای هم زدن آتش در آتشدان

کپمک : تورکجه فارسجا

مص.افتادن و مردن. اصطلاح کپة مرگ را گذاشتن نیز از همین ریشه در زبان فارسی پدید آمده است

کپمه : تورکجه فارسجا

ا.مص.مرگ

کپنک : تورکجه فارسجا

ا.پروانه. در قديم به معني پوشاك و نيز نوعي باراني بود امّا امروزه در ميان تركان ايران نوعي پوشاك پالتو مانند، عمدتاً نمدين و یا از پوست گوسفند و ويژه چوپانان در فصل زمستان مي‌باشد. همچنین حشره‎ای است دارای بالهای نازک رنگین که روی گلها می‌نشیند و شیرة آنها را می‌مکد

کپنک چیچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاتاج الملوک. اقونیطون طبی. تاج الملوک. آکونیت گیاهی از تیرة آلالگان، برگهایش بریده و باریک، گلهایش سرخ یا زرد یا آبی رنگ و دارای مادّة سمّی‌ شدید، از آن الکلوئیدی به نام اکونیتین گرفته می‌شود. Aconitum – Napellus)

کپنگ : تورکجه فارسجا

ا.دری که از قسمت پایین به بالا گشوده می‌شود

کپیر : تورکجه فارسجا

ا.رسوبات داخل سماور و کتری. نوعی خاک کبود رنگ که برای شستن ظروف از آن استفاده می‌شد. تورکمنها این واژه را برای زمینی به کار می‌برند که قوّه‎ای برای رویش علف در آن وجود ندارد

کپیراوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگل هزار چشم. علف چای. علف رسمی. زنبق کوهی. گل شهناز

کتاب آچدیرماق : تورکجه فارسجا

سرکتاب باز کردن. فال گرفتن

کتابا ال باسماق : تورکجه فارسجا

مص.به قرآن سوگند خوردن

کتابا قاپانماق : تورکجه فارسجا

مجذوب مطالعه شدن

کتابسیز : تورکجه فارسجا

ص.ادیانی که دارای کتاب آسمانی نیستند خارج از دین یهود، مسیح و اسلام

کتابه : تورکجه فارسجا

ا.[عر]کتیبه

کتان : تورکجه فارسجا

ا.گیاه بزرک. زگرک. (Linum)