Multilingual Turkish Dictionary تورکجه فارسجا

نوْروز گولو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگل نوروز. گل بهمن. نوعی نرگس صحرایی. عطرش مفید است و مانع زکام می‌شود. خجه گولو، قاردلن و قارگولو نیز می‌گویند. (Glanthus nivalis) گل کتانی (Liarnia Vulgaris)

نوْروز چیچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگل پامچال. (Primula) گیاهی است دارای برگهای درشت و ستبر و شاخه‎های کوتاه که از میان آنها ساقه‎ای به بلندی 20 سانتیمتر بالا می‌رود و بر سر آن گلهای زیبا به رنگهای مختلف سرخ و سفید و زرد شکفته می‌شود. این گل در بهار زودتر از گلهای دیگر به دست می‌آید و آن را پیش از عید نوروز از گلخانه بیرون می‌آورند و برای فروش به بازار می‌فرستند

نوْروزی : تورکجه فارسجا

ا.نوعی مالیات که در قدیم به مناسبت عید نوروز، به نفع مأموران دولتی وصول می‌شد

نوشخار : تورکجه فارسجا

ا.نوشقوت. (گویش روستای سعیدآباد تبریز)

نوشقوت : تورکجه فارسجا

ا.ته ماندة علوفه در آخور. (گویش جلفا)

نوشول : تورکجه فارسجا

ا.[فا.روشور]مادّة کیسه کشی در حمام

نوشون : تورکجه فارسجا

تحریف شده نه اوچون

نوْغالا : تورکجه فارسجا

ا.نواله. خمیری که به شتر می‌دهند. لقمه و توشه

نوغتله مک : تورکجه فارسجا

مص.نقطه گذاری کردن

نوْقای : تورکجه فارسجا

ا.[مغ]آزاد

نوقرا : تورکجه فارسجا

ا.نوعی بیماری در گاو و گوسفند که بر اثر نیش رتیل پدید می‌آید

نوکار : تورکجه فارسجا

ص.متفانوکر

نؤکر : تورکجه فارسجا

ص.در اصل نوگر بوده است. مأمور. گماشته. مردی که در خانه‎ای خدمت می‌کند یا کارهای شخصی کسی را انجام می‌دهد. خدمتکار. جاسوس. مزدور. سپاهی. به صورت Nokər وارد زبان فارسی شده است