Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
چاتلاتماق : تورکجه فارسجا

مص.فلاخن انداختن. باز کردن بازوهای فلاخن از همدیگر و رها ساختن آن

چاتلادی : تورکجه فارسجا

ا.نوعی رقص آزربایجانی. از جمله رقص های قدیمی‌است که در شکی و زاقاتالا آفریده شده است. سرعت رقص آرام و آهسته است و در اصل توسط خانمها و در موارد نادر توسط آقایان اجرا می‎شد

چاتلاغوج : تورکجه فارسجا

ا.حلقة اتصالی (فلاخن). کف فلاخن که دسته‎ها به آن وصل می‌شوند

چاتلاق : تورکجه فارسجا

ا.شکاف. سوراخ. درز. ترک. ترک خوردگی. شیار. دلتای روخانه

چاتلاق اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی گیاه علفی و دیرپا با گلهای زرد و بلندی 30 تا 50 سانتیمتر. پات پات نیز می‌گویند. (Bongardia chrygonum)

چاتلاما : تورکجه فارسجا

ا.مص.فراغت. ترک. شکافت. مین. بمبی که در زمین چال کنند. به همین صورت و معنا وارد اصطلاحات نظامی فارسی شده است

چاتلاماق : تورکجه فارسجا

مص.فارغ شدن سگ. ترکیدن. شکافته شدن. ترک برداشتن. ازهم باز شدن. مو برداشتن

چاتلانقوش : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیابنگلک. بنه. بوکلک. پسته وحشی. بانقش. کلنگور. حبة الخضراء. به نامهای دیگری چون چتلنقوج. چتلنبیخ و چتلنبیک نیز ضبط شده است. شاقلان قوش و سقز آغاجی نیز می‌گویند. درختی است شبیه به درخت پسته که بلندیش تا 4 متر می‌رسد. از میوة آن ترشی درست می‌کنند. از گل و برگ آن نیز رنگ سرخی به دست می‌آید که در رنگرزی به کار می‌رود. از تنة آن سقز می‌گیرند. هرگاه پیوند پستة مرغوب را به آن بزنند، می‌گیرد و پسته می‌دهد. (Pictacia mutica) سلتس آمریکایی. (celtis occidentalis)

چاتما : تورکجه فارسجا

ا.اتصال. هرم. به هم پیوسته. سقف گنبدی و طاق ضربی. حالتی که سر تفنگ یا تیرچه را به هم تکیه داده باشند و به شکل هرم استوار کرده باشند. نوعی مسکن عشایری که در توفقگاههای موقت ساخته می‌شود. این سازه ساختمان ساده‎ای دارد و به شکل مربع است. برای ساخت آن، چند چوب خمیده را از یک سر به هم می‌بندند و سپس یک چوب را مانند ستون زیر آن حائل می‌کنند و روی آن را با نمد می‌پوشانند. سه پایه‌ای که مشک را از آن آویزان کنند. به صورت چاتمه و چاتمه فنگ وارد زبان فارسی و اصطلاحات نظامی ‌شده است

چاتما تاغلی : تورکجه فارسجا

ا.گنبد دو قلو

چاتماز : تورکجه فارسجا

ص.غیرکافی. نارسا

چاتمازلیق : تورکجه فارسجا

ا.کمبود. عدم کفایت

چاتماق : تورکجه فارسجا

مص.به هم پیوستن. به هم رسیدن. دو چیز را به یکدیگر بستن. رسیدن. نایل شدن. باز کردن. نهادن. بار زدن. کوک زدن پارچه. کفایت کردن. کافی بودن. به هم رسیدن. با یکدیگر مواجه شدن. فرا رسیدن. واصل شدن. متصل شدن. ابرو به هم کشیدن. بالغ بر
.. شدن. برابری کردن. دستها را دور چیزی حلقه کردن. بغل کردن. برّه‎ها را با گوسفندان مخلوط کردن. وضع استقرار چند تفنگ بر روی زمین بدین نحو که ته آنها با کمی ‌فاصله از هم بر روی زمین قرار و سر آنها را به هم تکیه دهند تا به صورت مخروطی درآید. سربازان این عمل را با شنیدن فرمان «چاتمه فنگ» انجام می‌دهند

چاتماقاش : تورکجه فارسجا

ا.مر.ابروی پیوسته. ابرو پیوسته

چاتمه : تورکجه فارسجا

ا.متفاچاتما

چاتو : تورکجه فارسجا

ا.نوعی طناب که برای بدار آویختن دزدان در قدیم بافته و استفاده می‎شد

چاتی : تورکجه فارسجا

ا. خرپا. اسکلت. ریسمان. بند. طناب. رسن. نوعی طناب که از موی بز بافته و برای بستن حیوانات استفاده می‎شد. چوب بست. شیروانی. داربست. بندی که گوساله را می‌بندند. سه پایه‎ای که خیک آب را از آن آویزند

چاتی آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.دستة چوبی بادبزن کورة آهنگری

چاتی اتگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.برآمدگی لبة سقف

چاتی دمیری : تورکجه فارسجا

ا.مر.آهنی که بالهای بادبزن آهنگری را به هم وصل کند

چاتیرتی : تورکجه فارسجا

ا.صدای ترک خوردن. صدای ترق و تروق

چاتیرداماق : تورکجه فارسجا

مص.صدای ترق و تروق درآوردن

چاتیش : تورکجه فارسجا

ا. نیل. وصول

چاتیشدیرماق : تورکجه فارسجا

مص.به هم رساندن. به هم انداختن (سگک). به همه رساندن. ابلاغ کردن

چاتیشماق : تورکجه فارسجا

مص.به هم رسیدن. پیوند خوردن. کفایت کردن. کافی بودن. تکافو کردن