Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
چکه لک : تورکجه فارسجا

ا. کفش راحتی. دمپایی

چکه له مک : تورکجه فارسجا

مص. کشانیدن

چکه مز : تورکجه فارسجا

ص. حسود

چکه مه مک : تورکجه فارسجا

مص. حسادت ورزیدن

چکی : تورکجه فارسجا

ا. گلدوزی و نخ دوزی روی پارچه و چرم و غیره. نوعی ماهی با تنة عریض و دم نازک و پولک دار. سازان. سنجش. وزن. کشش. اندازة باروت و ساچمه در تفنگها. نظم. وزنه

چکی ایپی : تورکجه فارسجا

ا.مر. طنابی پشمی به طول 6 متر که برای بار زدن شتر کاربرد دارد

چکیت : تورکجه فارسجا

ا. لکوموتیو

چکیج : تورکجه فارسجا

ا. پتک. چکش (گوش). به صورت چکّش وارد فارسی و به صورت الشاکوش وارد عربی شده است

چکیج بالیغی : تورکجه فارسجا

ا.مر.جان چکش ماهی. نوعی ماهی به درازی 4 تا 5 متر. (Spyhrna zygaena)

چکیج سوموگو : تورکجه فارسجا

ا.مر. چهار استخوان کوچک در گوش میانی

چکیجله مک : تورکجه فارسجا

مص. چکش زدن. چکش کار کردن. پتک کوبیدن

چکیجی : تورکجه فارسجا

ص. جذاب. کشنده

چکی داشی : تورکجه فارسجا

ا. سنگ ترازو

چکیرتگه : تورکجه فارسجا

ا.جان ملخ. حشره‎ای است بالدار، دو پای دراز ارّه مانند دارد. به خوبی می‌جهد و مسافتهای زیاد را می‌پرد. به مزارع مخصوصاً گندم خسارت می‌زند. در زمان قدیم اگر ملخها به روستایی حمله می‌کردند. کسی را می‌فرستادند تا «آب سار» بیاورد. او به دوردستها می‌رفت و آب سار می‌آورد و در طول سفر اصلاً پشت سر را نگاه نمی‌کرد. چون او به روستا بازمی‌گشت، سارها به روستاها آمده و به ملخها حمله می‌کردند و آنها را می‌خوردند. چون خسته می‌شدند پایین آمده و در حیاط با آن آب تنی می‌کردند تا زهر ملخ از دهانشان برود. بدین ترتیب آفت ملخ رفع می‌شد. Acrdium)

چکیرتگه اوتلیه نی : تورکجه فارسجا

ا.مر.جان نوعی پرندة کوچک

چکیرتگه قوشو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیا سار

چکیرگه : تورکجه فارسجا

ا. وسیلة آهنی که برای جلوگیری از خفه شدن حیوان بارکش بر اثر پیچیدن طناب بار بر گردنش کاربرد دارد

چکیش : تورکجه فارسجا

ا.آ. چکیج

چکیش بکیش : تورکجه فارسجا

ا. کشمکش. کشاکش. بگومگو

چکیشدیرمک : تورکجه فارسجا

مص. از دو سوی کشیدن. کش دادن. آهسته کشیدن

چکیشمک : تورکجه فارسجا

مص. منازعه کردن. مشاجره کردن. کشمکش کردن. شرط بندی کردن. شکستن جناق مرغ برای شرط بندی. شرط بستن

چکیشمه : تورکجه فارسجا

ا.مص. منازعه. شرط بندی

چکیشیم : تورکجه فارسجا

ا. تنازع

چکیک : تورکجه فارسجا

ص. کشیده (چشم). نوعی پرنده کوچکتر از گنجشک. داغ سایاری نیز می‌گویند

چکیل : تورکجه فارسجا

ا. درخت توت. برگ توت (غذای کرم ابریشم)