Multilingual Turkish Dictionary تورکجه فارسجا

چوْربا : تورکجه فارسجا

ا.شورباج. نوعی آش ساده که با برنج و انواع سبزی می‌پزند. به صورت «الشَورَبَه» وارد عربی و به صورت شوربا وارد زبان فارسی شده است

چؤرپه : تورکجه فارسجا

ا.ماهی تیان. بچة پرندگانی چون درّاج و کبک

چؤرتن : تورکجه فارسجا

ا.ناودان. ابزاری حلبی برای ریختن آرد به صندوق

چؤردوک اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی گیاه علفی دو یا چند ساله با گلهای زرد و بلندی 20 تا 50 سانتیمتر و ریشه‌های قوی که در سنگلاخ می‌روید و برگهایش را در غذا به کار می‌برند و همچنین روی ظرف ترشی می‌گذارند. (Echinophora tenuifolia)

چورساق : تورکجه فارسجا

ا.کلمه‎ای که پس از تخلف در بازی رقیب گفته می‌شود و اسباب بازی توقیف می‌شود

چوْرغا : تورکجه فارسجا

ا.قد.ظرفی که ته آن وسیعتر از دهان آن باشد و ماست در آن می‌زنند

چؤرک : تورکجه فارسجا

ا.نان. روزی. رزق. توشه. زاد. سود

چؤرک آسماق : تورکجه فارسجا

مص.نان پختن

چؤرک آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.نان آور. درخت نان که در مناطق گرمسیری می‌روید. وسیله‎ای که روزی خانواده از آن در می‌آید مانند ماشین

چؤرکاماق : تورکجه فارسجا

مص.قد.سوختن و به هم پیچیدن تف آتش و هوا پوست و مو و امثال آن را

چؤرکانماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.پیچیده شدن و درهم کشیده شدن و سیاه سوخته شدن از شعله و تف آتش

چؤرک اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی گیاه علفی یکساله با گلهای آبی و بلندی 20 تا 50 سانتیمتر. علف نان. حبّه السودا. (Nigella sativa) روغن آن برای جلوگیری از ریزش مو سودمند است