Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
دیشلرین اؤتورمک : تورکجه فارسجا

اص.رو به پیری نهادن احشام

دیشلرین قیرماق : تورکجه فارسجا

اص.پیر شدن احشام

دیشلشمک : تورکجه فارسجا

مص.همدیگر را به دندان گرفتن

دیشلک : تورکجه فارسجا

ا.گاز گرفته. دندان زده. جای دندان. اثرگاز. گاز زده شده. دندان خورده

دیشلم : تورکجه فارسجا

ا.رابطة متقابل ردیف دندانهای فک بالا و فک پایین هنگامی‌که دهان به درستی بسته شود. طرز قرار گرفتن دندانها. دیشلک

دیشلنمک : تورکجه فارسجا

مص.مف.جویده شدن. دندان خوردن

دیشله : تورکجه فارسجا

ا.تیری که به محور چرخ عرابه یا درشکه وصل می‌شود و اسبها را دو طرف آن می‌بندند. مال بند عرابه

دیشله مک : تورکجه فارسجا

مص.اخراج کردن. دندان زدن. گاز گرفتن. به دندان خاییدن. جویدن. خوردن. گزیدن

دیشله مه : تورکجه فارسجا

ا.اخراج. خوردن چای همراه با قند. چای تلخ. چای قندپهلو. به صورت دیشلمه به همین معنا وارد زبان فارسی شده است

دیشلی : تورکجه فارسجا

ص.دندان دار. دندانه‎دار. مضرّس. آدم متنفذ

دیشلیجه : تورکجه فارسجا

ا.گیاعلف چای. گیاهی که برای رنگرزی به کار می‌رود

دیشلیک : تورکجه فارسجا

ا.نوعی غذا از گندم و نخود که به مناسبت درآوردن دندان بچه می‌پزند. حفاظی که مشت زنها برای محافظت از دندانها دردهان می‌گذارند

دیشلی یاپراق : تورکجه فارسجا

ا.برگ دندانه‎ای. برگ مضرّس

دیشنمک : تورکجه فارسجا

مص.مف.با تیشه تراشیده شدن سنگ. تیز شدن دندانه‎های داس و غیره

دیشه : تورکجه فارسجا

ا.گیاعلف تازه روييده كه خيلي سبز و ضعيف و كوتاه قد است و به سختي حيوان مي‌تواند آن را بچرد ولي به خاطر سبز بودنش شديداً مورد علاقه چهارپايان مي‌باشد و دامداران مي‌گويند كه ديشه حيوان را لاغر و شل مي‌كند

دیشه توْخونان : تورکجه فارسجا

ص.چیز دندانگیر. چیز مفید. چیز سودآور

دیشه دگن : تورکجه فارسجا

ص.خوردنی

دیشه لمک : تورکجه فارسجا

مص.دیشه مک

دیشه مک : تورکجه فارسجا

مص.با تیشه ناهموار کردن سنگ آسیاب. سنگ را با تیشه تراشیدن. تیز کردن. دندانه‎های داس و غیره. دندان ریزی در 7 سالگی

دیشه مه : تورکجه فارسجا

ا.مص.تراشدهی

دیشه وورماق : تورکجه فارسجا

به دندان زدن (تخم مرغ و غیره برای آزمایش سفتی آن). آزمودن. امتحان کردن

دیشی : تورکجه فارسجا

ص.ماده. مؤنث. مقابل نر. چوب نرم. دمل و زخمهای چرکین که سرباز نمی‌کند

دیشی آغاج : تورکجه فارسجا

ص.چوب نرم

دیشی انجامه : تورکجه فارسجا

ا.مر.قطعة مادینه لولا

دیشی باتماق : تورکجه فارسجا

مص.نفوذ داشتن. سیطره داشتن. از عهده برآمدن