Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani

Azerbaijani
TOPAL : Az Turkish Farsi

ا.ص.گیانوعی گیاه، آن را سوزانده و از شیره‌اش سنگ قلیا درست می‌کنند. لنگ. آدم لنگی که پای او به زمین نرسد و با سرپنجه راه برود. برادة نقره و مس و امثال آن که در وقت پتک زدن از آن جدا شود

TOPAL YOLAFCA : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیاتوپالاق

TOPALA : Az Turkish Farsi

ا.گِرد شده. پشگل گوسفند. به صورت تپاله وارد زبان فارسی شده است

TOPALA : Az Turkish Farsi

گِرد شده
پشگل گوسفند
به صورت تپاله وارد زبان فارسی شده است

TOPALAMA : Az Turkish Farsi

ا.مص.گردآوری

TOPALAMA : Az Turkish Farsi

گرد آوری

TOPALAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.کپه کردن. روی هم انباشتن. گردآوردن

TOPALAMAQ : Az Turkish Farsi

کپه کردن
روی هم انباشتن
گردآوردن

TOPALANMAQ : Az Turkish Farsi

مص.مف.کپه شدن. روی هم انباشته شدن. یکجا جمع شدن

TOPALANQ : Az Turkish Farsi

ا.باد شدید گَردآمیز که باران نداشته باشد

TOPALAQ : Az Turkish Farsi

ا.گیامشک زمین. گیاه خودرو که پیازچه‌اش مصرف طبی دارد. به اندازة زیتون و بزرگتر از آن و سیاه و داخل آن سفید و خوشبو است. مسهل و عرق آور و مخفّف جراحات و برای درمان زهر عقرب، به صورت مالیدن و نوشیدن سودمند است. (Cyperus papyrus). همچنین به معنای پشت پا و اردنگی نیز کاربرد دارد

TOPALAŞMAQ : Az Turkish Farsi

مص.کپه شدن. دورهم جمع شدن. گردهم آمدن

TOPALE : Az Turkish Farsi

ا.متفاتوپالا

TOPALLAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.لنگیدن

TOPALLAŞMAQ : Az Turkish Farsi

مص.مف.لنگ شدن. چلاق شدن

TOPAN : Az Turkish Farsi

ا.آلت هموار کردن زمین

TOPANÇA : Az Turkish Farsi

ا.ضربه زنندة کوچک. در قدیم به عنوان سیلی کوچک به کار می‌رفت ولی اکنون به سلاح کمری گفته می‌شود. به صورت تپانچه در زبان فارسی و به صورت الطبنجه در زبان عربی وارد شده است

TOPANÇA : Az Turkish Farsi

ضربه زننده ی کوچک
در قدیم به عنوان سیلی کوچک به کار می رفت ولی اکنون به سلاح کمری گفته می شود
به صورت تپانچه در زبان فارسی و به صورت الطبنجه در زبان عربی و به صورت دامانچا در زبان هندی وارد شده است

TOPAQ : Az Turkish Farsi

ص.گرد آمده. قوزک پا

TOPARLAMA : Az Turkish Farsi

ا.مص.تشرزنی. پرخاشگری

TOPARLAMA : Az Turkish Farsi

تشرزنی
پرخاشگری

TOPARLAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.تشر زدن. توپ و تشر زدن. به کسی پریدن. بد و بیره گفتن. تهدید و توهین کردن. جمع و جور کردن. یکجا گرد آوردن. به صورت توپیدن در زبان فارسی ترجمه شده است

TOPARLAMAQ : Az Turkish Farsi

تشرزدن
توپ و تشر زدن
به کسی پریدن
بد و بیره گفتن
تهدید و توهین کردن
جمع و جور کردن
یکجا گرد آوردن
به صورت توپیدن در زبان فارسی ترجمه شده است

TOPARLANMAQ : Az Turkish Farsi

مص.مف.مورد تشر قرار گرفتن. تهدید شدن

TOPARLAQ : Az Turkish Farsi

ص.کُره. کُروی