Multilingual Turkish Dictionary تورکجه To Persian(Farsi)

فالا قوْیماق : تورکجه فارسجا

دست گذاشتن. تصاحب کردن

ا.آ.چراغی که اطراف آن محفوظ باشد. چراغ بادی. قطعه ساخته شده از مادّة کشسان که وقتی بر اثر فشار یا کشش یا هرگونه عامل خارجی تغییر حالت می‌دهد، به حالت اولیّه برمی‌گردد و معمولاً برای گرفتن ضربه، برگرداندن اجزای دستگاه به حالت اولیه، تنظیم فشار و کشش به کار می‌رود. ویژگی هرچیزی که حالت ارتجاعی داشته باشد. به عنوان نماد سرعت نیز به کار می‌رود

فانوس : تورکجه فارسجا

ا.[یو.Phânos]جاچراغی که از فلز یا کاغذ یا چیز دیگر درست کنند و در آن چراغ یا شمع گذارند و روشن کنند

فانوسقا : تورکجه فارسجا

ا.[رو]جای فشنگ. کمربند یا حمایل چرمی‌که در خانه‎های آن فشنگ جا بدهند. به صورت فانوسقه و فانسقه وارد زبان فارسی شده است

فایز : تورکجه فارسجا

ا.بهره. ربح. فرع. تنزیل. درصد. پورسانتاژ

فتحعلیخان مشقی : تورکجه فارسجا

آزار و اذیت بسیار. (گویش خوی)

فتیرچه : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاایت بورنو

فربیون اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاماهو دانه

فرچه : تورکجه فارسجا

ا.متفافیرچا

فرچیلداماق : تورکجه فارسجا

مص.فرت و فرت صدا کردن

فرغانج : تورکجه فارسجا

ا.متفاماده گاو یا خر فربه پرگوشت

فرمش : تورکجه فارسجا

ا.[مأخوذ از مفرش عربی]مفرش. اين دست بافته به شکل مکعب مستطيل بوده ، سطوح آن قبلاً بافته شده، سپس به هم دوخته مي شود. مفرش براي نگهداري رختخواب و وسايل خواب و لوازم ضروري استفاده مي شود. در هنگام کوچ، وسيلة بسيار مناسبي براي قرار دادن و حمل و نقل وسايل مختلف مي باشد