تورکجه To Persian(Farsi)
قایا کلری : تورکجه فارسجا
ا.مر.جانآفتاب پرست. (Cahamaleon)
قایا گوورچینی : تورکجه فارسجا
ا.مر.جاننوعی کبوتر. (Columbo livia)
قایالی : تورکجه فارسجا
ص.سنگلاخ. صخرهای
قایا لیفی : تورکجه فارسجا
ا.مر.آزبست
قایالیق : تورکجه فارسجا
ا.سنگلاخ. صخرهای
قایا مئشه سی : تورکجه فارسجا
ا.مر.گیانوعی درخت که داخل هیزمش به رنگ خاکستری و قهوهای و بیرون آن به رنگ زرد یا سفید است. (Quercus robur)
قایان : تورکجه فارسجا
ص.لغزنده. لیز. سنگی که لایههای صاف و روی هم دارد. در زبان مغولی به معنای سیلی قوی است که از فراز کوه سرازیر شود
قایا هورومجگی : تورکجه فارسجا
ا.مر.جاننوعی عنکبوت. (Drossus)
قایپاق : تورکجه فارسجا
ا.ص.سرسره. کسی که روی حرف خود ثابت نیست. وسائلی که روی یکدیگر براحتی بلغزند
قایپاماق : تورکجه فارسجا
مص.کنار کشیدن
قایپانماق : تورکجه فارسجا
مص.خود را به یکسو کشیدن و به کنار رفتن
قایتابان : تورکجه فارسجا
ا.رمة شتر. محل نگهداری شتر
قایتارقان : تورکجه فارسجا
ص.همواره برگرداننده
قایتارما : تورکجه فارسجا
ا.برگشت. نوعی بازی دو نفره با چیل و دسته
قایتارماق : تورکجه فارسجا
مص.برگرداندن. استفراغ کردن. بالا آوردن. پس دادن. مسترد داشتن. دفع کردن
قایتاریش : تورکجه فارسجا
ا.استرداد. اعاده. برگشت
قایتاریلماق : تورکجه فارسجا
مص.مف.برگشت شدن. بازگردانیده شدن. پس داده شدن. مرجوع شدن
قایتاغی : تورکجه فارسجا
ا.نوعی رقص آزربایجانی. رقصی است نزدیک به لزگینکا با گستردگی وسیع در منطقه. حرکات رقص عبارت است از چرخشها و دور زدنهای فراوان، ترتیبات بیاندازه متنوع، از جمله پرشهای فراوان در حال ایستاده بر روی انگشتان پا، حرکات روان بدون حرکت شانهها، گرفتن دستها به حالت مشت نیمه بسته، باز کردن یک بازو در حالی که بازوی دیگر نیمه بسته نگهداشته شده و در نهایت شباهت لباسها
قایتاغی اوْیناماق : تورکجه فارسجا
اص.از درد به خود پیچیدن. پیچ و تاب خوردن
قایتاق : تورکجه فارسجا
ا.بند. تسمه. حیله گر. کسی که روی حرف خود ثابت نیست
قایتان : تورکجه فارسجا
ا.نخ پنبهای یا ابریشمی تابیده. در فارسی و عربی به صورت قیطان کاربرد دارد. [فرهنگ عمید آن را عربی دانسته است. در برخی جاها نیز با ریشة یونانی آمده است. ش]
قایتانلاماق : تورکجه فارسجا
مص.قیطان بستن. یراق دوختن. نوار دوختن
قایتمک : تورکجه فارسجا
قد.بازگشتن
قایتیشماق : تورکجه فارسجا
مص.به دنبال هم رفتن. قطار بستن. باهم برگشتن
قایچی : تورکجه فارسجا
ا.قیچی. آلتی برای بریدن کاغذ، پارچه و
... بیتناسبی بین دو چیز. به صورت قیچی وارد زبان فارسی شده است
- Azerbaijani
- Azerbaijani To Azerbaijani
- Azerbaijani To English
- Azerbaijani To Persian(Farsi)
- Turkish
- Turkish To Turkish
- Turkish To English
- Turkish To Germany
- Turkish To French
- English
- English To Azerbaijani
- English To Turkish
- Germany
- Germany To Turkish
- French
- French To Turkish
- تورکجه
- تورکجه To Persian(Farsi)
- تورکجه To تورکجه
- Persian(Farsi)
- Persian(Farsi) To Azerbaijani