Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه To Persian(Farsi)

تورکجه To Persian(Farsi)
ابرش : تورکجه فارسجا

ص.[عر]خالدار. دست پرورده

ابریشم : تورکجه فارسجا

ا.[فا]ابریشم. آکاسیا. نوعی درخت که برگهای پرمانند دارد. Әbrişim

ابریشم قوْواق : تورکجه فارسجا

انوعی سپیدار

ابریق : تورکجه فارسجا

ا.[عر]مشک. ظرف آب. ظرف سفالین لوله‎دار با دسته برای آب یا شراب. معرّب آبریز است

ابسم : تورکجه فارسجا

ص← اپسم

ابلاق : تورکجه فارسجا

ص.[عر.ابلق]رنگ به رنگ. پیسه. سیاه و سفید. هر چیز دو رنگ. پرهای سفید سیاه که در قدیم سپاهیان و رزمجویان بر کلاه خود می‌زدند

ابلاق آت : تورکجه فارسجا

ااسبی که رنگارنگ باشد و گویند بد یمن است. معمولاً سوار نمی‌شوند

ابلیس آرپا اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مرگیا)یولاف صحرایی

ابنگ : تورکجه فارسجا

حراگر. چنانچه

ابه : تورکجه فارسجا

اگودالی که در بازی کودکانه فندق و گردو را در آن می‌اندازند. گودالی است که در بازی چیلینگ آغاج، چیل را از آنجا پرتاب می‌کنند. گردوبازی. مامان. مادر بزرگ. ماماچا

ابه چه : تورکجه فارسجا

ا← ابه

ابه چی : تورکجه فارسجا

اماما

ابه چیلیک : تورکجه فارسجا

مصمامایی

ابه سیز : تورکجه فارسجا

صکسی که مادر یا مادر بزرگ ندارد

ابه دن کیر : تورکجه فارسجا

نامی دیگر برای بازی آرادان خیر. (روستای زرین قبا تیکمه داش)

ابه قورباغا : تورکجه فارسجا

ا.مرجان)نوعی قورباغة سیاه. Alutos)

ابه کؤمه چی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیا)گیاه پنیرک. ورتاج. نان کلاغ. دارای برگهای رگه‎دار مانند اسفناج است که می‌پزند و می‌خورند. (Malva silvestris همچنین نوعی گل ختمی‌است که برای زینت می‌کارند. گیاهی است بیابانی با برگهای پهن و چین خورده و گلهای سرخ یا بنفش رنگ، بلندیش تا نیم متر می‌رسد. همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می‌گردد. دارای ویتامینهای C , B, A است. جوشاندة برگ آن به صورت ضماد و تنقیه به کار می‌رود. گل پنیرک و گل بنفشه و گل کدو و گل ختمی ‌را چهار گل می‌گویند که مصرف عمده‌اش در دل درد بچه‎هاست. امن کومه جی، امن کومنجی و ابم کماجی نیز می‌گویند

ابوجهل : تورکجه فارسجا

صکنایه از آدم کلّه شق

ابوجهل قارپیزی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیا(تیرة کور میوة بیابانی تلخ به شکل هندوانه. خربزة روباه. مراره الصحاری. شجره الخبیثه. خطبان. کالک مار. کورک. کور. کورز. (Capparis spinosa)

ابوطالبی : تورکجه فارسجا

انوعی زردآلو

اپپک : تورکجه فارسجا

ا← ائکمک

اپپک اؤلوب گؤیه اوچماق : تورکجه فارسجا

اصنیست و نابود شدن

اپپک یاپان : تورکجه فارسجا

ا.آ← ایرفیده. (گویش جلفا)

اپپکدن سالماق : تورکجه فارسجا

مصشکستن. به عقل راندن. از نان انداختن

اپپکلی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیا)درختی که در پوستش مادّه آشی وجود دارد و در مناطق کوهستانی و جنگلی می‌روید