Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه To Persian(Farsi)

تورکجه To Persian(Farsi)
ائششک اوْغلو ائششک : تورکجه فارسجا

اصفحشی است به معنای خودش و پدرش خر

ائششک اوْیونو : تورکجه فارسجا

اصشوخی که آخرش به دعوا ختم شود. شوخی خرکی

ائششک بئلی سیندیرما : تورکجه فارسجا

اصنام نوعی بازی دسته جمعی. چهارنفر به دنبال هم خم می‌شوند. سر اولی به درخت یا دیوار است و سر بقیه بر پشت هم به ردیف و متصل هستند. چهارنفر می‌دوند و بر پشت نفر آخری می‌پرند. اگر پاهای او خم شد، آنها ادامه می‌دهند وگرنه جای نفرات عوض می‌شود

ائششک باشی دؤگمه : تورکجه فارسجا

اصنام نوعی بازی دسته جمعی. بازیکنان هرکدام سوار خر می‌شوند و با چوب خود، خر یکدیگر را می‌زنند

ائششک بالاسی : تورکجه فارسجا

ا.مرکرّه خر

ائششک بیانی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاعلف هرز بدبویی که پس از ماه بهار می‌روید و گلهای سفیدی دارد

ائششک پئنجری : تورکجه فارسجا

ا.مرگیانوعی گیاه دو ساله. Anthriscus silvesttris

ائششک تسی : تورکجه فارسجا

ا.مرمدفوع الاغ. (گویش بستان آباد)

ائششک تورپو : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاعلف هرز زمخت بیابانی که ریشه و برگ آن شبیه تربچه و دارای گلهای زردی است

ائششک تیکانی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاعلف شیر

ائششکچی : تورکجه فارسجا

صخر پرور. مهتر خران. سواربرخر. شخصی که سوار بر خر داد و ستد می‌کند. کسی که با خر بار حمل می‌کند

ائششک خیاری : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاآهوچوبه. گیاهی است از تیرة گاوزبان که در رنگ موی به کار می‌رود. Akanna tinetoria

ائششک خیاری : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاهوجویه. خیارخر. خیار وحشی. سیم آهنگ. آزرنگ کوهی. عجوزالحمار. گیاهی است از تیرة کدو. (Ecballium elaterium این گیاه در طب سنتی مصرف داشته و به عنوان مسهل قوی به کار می‌رود ولی چون سمیّت فراوان دارد، باعث اسهال، دل پیچه، سردرد و تب مسمومیت شدید می‌شود. آجی قاباق و آجی دوگه لک نیز می‌گویند

ائششک دیلی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاخارشتر. دوه تیکانی نیز می‌گویند

ائششک عنادی : تورکجه فارسجا

صلجاجت خرانه

ائششک قانقالی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاخارشتر. خاری دارای برگهای ارّه‎ای

ائششک قولاغی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاعلف خر. گوش خر. آذان الحمار. گیاهی است دارای گلهای بنفش رنگ. دم کردة گل و برگ آن به مقدار پنجاه گرم در یک لیتر آب که به تدریج خورده شود، دمعالجة نزلة بورنشها و ورم حنجره نافع است و تا حدی خواب آور است. (Onagra

ائششک لاله سی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیاآلاله. گلی از تیرة خشخاش

ائششک ماروْلی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیا← چول کاهوسو

ائششک میلچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر← آت میلچگی

ائششک نفیری : تورکجه فارسجا

ا.مرآلت ذکر الاغ

ائششک یونجاسی : تورکجه فارسجا

ا.مرگیانام نوعی یونجه

ائششکلشمک : تورکجه فارسجا

مصخر شدن. لگد پرانی کردن. بی‎ادب شدن

ائششکلنمک : تورکجه فارسجا

مص.مفخر شدن. لگد پرانی کردن. بی‎ادب شدن. صاحب خر شدن

ائششکلی : تورکجه فارسجا

صکسی که خر دارد