Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه To Persian(Farsi)

تورکجه To Persian(Farsi)
ترک : تورکجه فارسجا

ا.نوعی حلوای خانگی. تره حلوا. شیرین پلو. ترک پلو. سینی بزرگ غذا

ترک : تورکجه فارسجا

ا.قسمت عقب زین. به همین صورت و معنا وارد زبان فارسی شده است

ترکان : تورکجه فارسجا

ا.متفاترکن

ترک جوش : تورکجه فارسجا

ص.متفاگوشت نیم پخته و به مجاز هر چیز ناتمام

تورکمن آتی : تورکجه فارسجا

ا.مر.جاناسب تورکمن. پيشانى عريض نبوده، صاف و اندكى برجسته و در دو طرف گوش تنگ مى شود. روى بينى كاو و صاف، منخرين صاف، گوشها ظريف و خوش حالت با حركات زنده، چشمها درشت و كشيده داراى مورب ويژه و حدقه برجسته نيست. اتصال سر و گردن به تن معمولاً مستقيم است. گردن در تيرة يموت حجيم و عضلانى و در تيرة آخال تكه نازك با انحنا و مورب، يال تنك و كم پشت، كپل كشيده مستطيل شكل و بعضاً قاطرى، جلو سينه طويل و عضلانى، شكم تازى و آهويى و سينه هم مدوّر، بلند و كشيده عميق است. اسب تركمن بسيار مطيع و ملايم بوده و در مسافتهاى طولانى پرنفس و مقاوم، داراى توانايى زياد در پرش از مانع است. خونگرم و داراى چهار نعل بلند است. رنگ آن كهر، كرنگ، قره كر و نيله و داراى دو تيره به اسامى آخال تكه و يموت است

ترکمه : تورکجه فارسجا

ا.نام دامداران کوچ کنندة آزربایجان. نام یکی از آهنگهای رقص آزربایجانی. آفرینندة رقص خود ترکمه‎ایها بودند. می‎توان گفت که ترکمه رقصی بسیار قدیمی ‌است. رقص ترکمه در دو قسمت ایفاء می‌شود. مرحلة اول توسط بانوان و مرحلة دوم مشترکاً توسط بانوان و آقایان اجرا می‌گردد ولی هر دو نوع موسیقی یکسانی دارند. هم اکنون این رقص در بسیاری از مناطق آزربایجان متداول بوده و همچنین در برنامة گروههای حرفه¬ای و آماتور رقص موجود است

ترکن : تورکجه فارسجا

ا.تركن تغيير يافتة «تنگري كن» است كه از نظر وظيفه و مقام قدرت نزديك به خاقان را داشته است. تركن كسي است كه والي ولايات بوده و مردم از وي اطاعت مي‌كنند و كسي كه در مقام خان نبود، نمي‌توانست داراي اين عنوان باشد. در متون اويغوري به معني «عفيف و زيبا» و بغاتركن به معني حاكم است. در بين قراختاييان به صورت Teligian آمده است و عنواني بوده هم براي زن و هم براي مرد به ويژه لقب زنان در نزد سلاجقه، خوارزمشاهيان، قراخانيان، قراختاييان و خانهاي مغولستان و در نزد تيموريان و حتي تا قرن شانزدهم ميلادي كاربرد آن ديده مي‌شود. بنابراين اين واژه نام شخص نيست بلكه لقب و عنوان است

تورکی : تورکجه فارسجا

ص.زبان تورکی. ترانه. نغمه. همچنین به معنای بخاری نیز آمده است

ترکی : تورکجه فارسجا

ا.عقب زین. ترک اسب (ترک موتور و دوچرخه). به صورت ترک وارد زبان فارسی شده است

ترکی باغی : تورکجه فارسجا

ا.فتراک

ترکیزدیرمک : تورکجه فارسجا

مص.ترگیندیرمک

ترکینه آلماق : تورکجه فارسجا

اص.در ترک خود سوار کردن

ترکینی قیلماق : تورکجه فارسجا

مص.ترک کردن

ترگیتدیرمک : تورکجه فارسجا

مص.سب.وادار به ترک عادت کردن. ترک گردانیدن

ترگیتمک : تورکجه فارسجا

مص.ترک کردن (اعتیاد)

ترلان : تورکجه فارسجا

ا.شهباز. پرنده شکاری. نوعی باز که دارای سه نوع سیاه، سفید و زرد بادامی‌است

ترلتمک : تورکجه فارسجا

مص.عرق کسی را درآوردن. خیساندن. مرطوب کردن. کسی را شرمنده کردن. وادار به پرداخت باج کردن

ترلدیجی : تورکجه فارسجا

ص.عرق آور

ترله مك : تورکجه فارسجا

مص.عرق كردن. عرق ریختن. پول پرداختن. سلفیدن. بخار گرفتن شیشه

ترله مه : تورکجه فارسجا

ا.مص.تعرّق

ترلی : تورکجه فارسجا

ص.عرق آلوده. عرق کرده. خیس عرق. مرطوب. نم‎دار

ترلیک : تورکجه فارسجا

ا.نمد زین. عرق‎گیر اسب. عرق‎گیر که زیر کلاه به سر می‎گذاشتند. زیر پیراهن. تازگی. طراوت

ترمه : تورکجه فارسجا

ا.متفاتیرمه

ترناک : تورکجه فارسجا

ا.گیاخیار چنبر

تر وزیسی : تورکجه فارسجا

ا.مر.غدة ترشح عرق