Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه To Persian(Farsi)

تورکجه To Persian(Farsi)
چتر قوْیماق : تورکجه فارسجا

جلوی زلفها را چتری زدن

چترلی : تورکجه فارسجا

ص.چتر به دست. زلفهای چتری. درختی که شاخ و برگ آن گسترده و مثل چتر باشد

چتل : تورکجه فارسجا

ا.چوب خط

چتلاقوج : تورکجه فارسجا

ا.متفاچاتلانقوش

چتن : تورکجه فارسجا

ا.پرچین بافته از ترکه. چپر. صندوقهایی که از ترکه چوب می‌بافند برای گرفتن شیرة انگور و غیره. آبکش. نوعی بافتة مخصوص تورکان که تار آن از نخ و پودش از نی بود. این بافته را برای تزئین یا برای استفاده به عنوان در می بافتند

چتنه : تورکجه فارسجا

ا.شاهدانه

چتنه گؤز : تورکجه فارسجا

ا.مر.گردوی پوست سنگی

چتور : تورکجه فارسجا

ا.[رو]واحد اندازه گیری وزن. یک چهارم گیروانکه. معادل 125 گرم

چتوک : تورکجه فارسجا

ا.گربه

چته : تورکجه فارسجا

ا.[آلبانی]دستة یاغیان مسلح. چریک. نوعی فلاخن که کودکان برای زدن پرنده استفاده کنند

چته چی : تورکجه فارسجا

ا.عضو دستة شورشی

چتی : تورکجه فارسجا

ا.متفاچارپایه یا سه پایة کوچک که به عنوان صندلی استفاده می‌شود

چتیر : تورکجه فارسجا

ا.(از مصدر چاتماق). خیمه. سایبان. به صورت چتر وارد زبان فارسی شده است

چتیر اوْتاق : تورکجه فارسجا

ا.خیمه. سایبان

چتیر چیچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگل چتریان (تیره‎ای از گیاهان مثل جعفری). گل چترسانان

چتیک : تورکجه فارسجا

ا.گربه

چتیک اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگربه بید. گیاهی خوردنی مانند نخود که دارای توپپوزهایی به رنگ سفید است و پس از مدتی پنبه باز می‌شوند و دیگر قابل خوردن نیستند

چتین : تورکجه فارسجا

ق.دشوار

چتینلیک : تورکجه فارسجا

ا.دشواری. سختی. تنگدستی

چجک : تورکجه فارسجا

ا.شب چره. آنچه شب بعد از طعام خورند

چچ : تورکجه فارسجا

ا.آلت نخ ریسی

چچک : تورکجه فارسجا

ا.متفاچیچک

چچله : تورکجه فارسجا

ص.چئچله

چچن : تورکجه فارسجا

ا.ص.زیبا. برازنده. خوشایند

چخ صاغل : تورکجه فارسجا

متفاچوخ ساغ اول (بسیار خوب. خیلی خوب) در نظام ارتش ایران تا دورة پهلوی معمول بود که صاحب منصب برای اظهار رضایت از یک سرباز یا یک واحد نظامی ‌می‌گفت: «چخ صاغل» و او یا آنان پاسخ می‌دادند: «ساغیم سرکار (یا جناب)» (سپاس سرکاریا جناب). اکنون به جای چخ صاغل گفته می‌شود: «خیلی خوب» و در پاسخ گفته می‌شود: «سپاس»