Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
کئچرگي : تورکجه فارسجا

ص.گذرا. بی‎ثبات

کئچري : تورکجه فارسجا

ص.گذرا. بي ثبات

کئچسه مک : تورکجه فارسجا

مص.در فکر عبور بودن

کئچک : تورکجه فارسجا

ا.راه پر رفت و آمد

کئچگین : تورکجه فارسجا

ص.گذرا. رسیده

کئچل : تورکجه فارسجا

ص.بی‎مو. طاس. به صورت کچل با همین معنا وارد زبان فارسی شده است

کئچلتی : تورکجه فارسجا

ا.معبر. گذرگاه

کئچلله مک : تورکجه فارسجا

مص.طاس شدن

کئچللیک : تورکجه فارسجا

ا.طاسی. کلی

کئچله کرکس : تورکجه فارسجا

ا.آغ بابا

کئچمز : تورکجه فارسجا

ص.نفوذناپذیر. غیرقابل عبور. نابخشودنی. گذشت ناپذیر. غیرقابل عفو

کئچمک : تورکجه فارسجا

مص.گذشتن. رد شدن. عبور کردن. سپری شدن. تجاوز کردن. مرور کردن. صرفنظر کردن. عفو کردن. اغماض کردن. نفوذ کردن. رسوخ کردن. سرایت کردن. منتقل شدن. درهم فرو رفتن. فرورفتن. پیشی گرفتن. سبقت جستن. از حال رفتن. بیهوش شدن. غش کردن. خاموش شدن. از بین رفتن. قبول شدن. عضو شدن. قرار گرفتن. مستقر شدن. تصویب شدن. به تصویب رسیدن

کئچمن : تورکجه فارسجا

ص.رهگذر. عابر. عبور کننده. گذرنده

کئچمه : تورکجه فارسجا

ا.عبور. گذر. خاموشی. عفو. گذشت. غش

کئچمه چرچیوه : تورکجه فارسجا

ا.چهارچوبه‎ای که کناره‎های آن به هم قفل و بند شده است

کئچمه لی : تورکجه فارسجا

ص.گذرا. گذشتنی. قابل گذشت

کئچمیش : تورکجه فارسجا

ص.ق.گذشته. سابق. سپری شده. خاموش. بعد از. پس از

کئچن : تورکجه فارسجا

ا.ص.رهگذر. عابر. گذرنده. گذار. گذشته. ایام گذشته. قبل. پیش

کئچورقان : تورکجه فارسجا

ا.نوعی جوراب بدون ته که با بند بسته می‌شود

کئچه : تورکجه فارسجا

ا.نمد. بهترين و مرسومترين زيرانداز کف آلاچيق و پوشش خارجي آن است. از بهترين پشم گوسفند تهيه مي‌شود. نمد مزاياي زيادي نسبت به گليم و زيلو دارد. از پشم دامها به آساني و در کمترين مدت توليد مي‌شود. در زمينهاي نمناک و مرطوب مفيد است. در تهية جل اسب و جهاز شتر و پوشش خارجي آلاچيق به کار مي‌رود. بسيار سبک و قابل حمل و نقل است. بر روي نمد اقسام گلدوزي که حاصل هنر و ذوق زنان است انجام مي‌گيرد. نمدی. موهای ژولیده و به هم چسبیده. این واژه به صورت (Kecse) وارد زبان مجاری و به صورت (Keče) وارد زبان صربی شده است. در خوی به پوست هندوانه نیز گفته می‌شود

کئچه آتان : تورکجه فارسجا

ا.نمدمال

کئچه باسان : تورکجه فارسجا

ا.نمدمال

کئچه باسماق : تورکجه فارسجا

مص.نمد مالیدن

کئچه بالیغی : تورکجه فارسجا

ا.مر.تکّه‌های نمد که بر پالان می‌دوزند

کئچه بیلمک : تورکجه فارسجا

مص.قدرت عبور داشتن. توانایی گذشت داشتن. مایل به اغماض بودن. چشم پوشی کردن