Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
توْولانماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.فریب خوردن. چرخیدن

توْو وئرمک : تورکجه فارسجا

مص.تاباندن. تاب دادن. چرخاندن. سرعت دادن

توْوورلوق : تورکجه فارسجا

ا.قد.نمدی که به اطراف سیاه خیمه و آلاچیق کشیده شود

تؤوه ریه : تورکجه فارسجا

ا.پارچة مخصوص برای بستن بند ناف نوزاد. پارچه‎ای که زیر و روی بچة ختنه شده، می‌اندازند

توهاف : تورکجه فارسجا

ص.[عر]غیرعادی. مضحک. نامأنوس. بی ‎معنی. غیرمفهوم. بی‎محتوا

توْی : تورکجه فارسجا

ا.جشن. شادی. عروسی. درمان. علاج. لگد. باتلاق. نوعی پرندة شکاری. اردو. جوان. جوانی. در زمانهای قدیم به غذایی گفته می‌شد که در مجلس سوگواری داده می‌شد. به همین صورت وارد زبان فارسی و به صورت طوی وارد زبان عربی شده است

توْی ائوی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گردک. حجله

توْیاق : تورکجه فارسجا

ا.زره اسب. برگستوان. سم اسب

توْیانا : تورکجه فارسجا

ا.پولی که هر کس از شرکت کنندگان در مراسم عروسی می‌پردازند

توْی باشی : تورکجه فارسجا

ا.مر.رئیس مجلس عروسی. کسی که معمولاً در صدر مجلس می‌نشیند. یک سینی پیش روی او می‌نهند و پولهای جمع آوری شده را در آن سینی می‌ریزند. او پولها را مرتب می‌کند و در پایان مجلس، به صاحبان آن تحویل می‌دهد. گردانندة مجلس عروسی

توْی بایرام : تورکجه فارسجا

مجلس سرور و شادمانی. جشن و مهمانی

توْی بیگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.توی باشی

توْی پایی : تورکجه فارسجا

ا.مر.هدیة عروسی. هدیه‎ای که در گذشته به زور از اهالی به مناسبت عروسی شاهزاده‎ها وصول می‌شد. امروزه در برخی مناطق روستایی آزربایجان پولی که خویش و اقوام و اطرافان در مجلس عروسی به داماد هدیه می‎کنند

توْی پولو : تورکجه فارسجا

ا.مر.توی پایی

توْی توتماق : تورکجه فارسجا

مص.تنبیه کردن. عروسی کردن

توْیجا : تورکجه فارسجا

ص.مخصوص یا مربوط به عروسی

تؤیجو : تورکجه فارسجا

ا.باج. خراج. مالیات. سهم اربابی. مالیات سرانه

توْیچو : تورکجه فارسجا

ص.نوازندة عروسی

توْی چیچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیامهر سلیمان

توْی خانا : تورکجه فارسجا

ا.مر.محل برگزاری مجالس عروسی. سالن عروسی

توْی دوگون : تورکجه فارسجا

ا.مر.مجلس شادمانی و عروسی

توْی رقصی : تورکجه فارسجا

ا.مر.نوعی رقص آزربایجانی. رقص قدیمی ‌و سنتی است که در نخجوان رقصیده می‌شود. اقوام جوان عروس و داماد این رقص را در مقابل درشکه‎ای که عروس را می‌برد، می‌رقصیدند. رقص شبیه «یاللی» است، قدمها به سرعت به یکسو برداشته می‌شود. در دست بیشتر کسانی که می‌رقصیدند، مشعل سوزان بود

توْیقا : تورکجه فارسجا

ص.کسی که مجلس جشن برپا کرده است. نوعی شوربای دوغ دار که در مجالس به مردم داده می‌شد

توْیقار : تورکجه فارسجا

ا.جانچکاوک. خول. الچه سئرچه سی، آغاج دلن، آغاج قاقان، خروس اوبوکی نیز می‌گویند. (Galertia cristata)

توْیقا شورباسی : تورکجه فارسجا

ا.مر.نوعی آبگوشت که از ماست تهیه می‌شود