Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
ثعلب : تورکجه فارسجا

ا.گیانوعی پیاز. گیاهی است دارای برگهای پهن و نوک تیز و گلهای خوشه‎ای به رنگ صورتی یا سفید. ریشة آن دارای غدّه‎هایی به درشتی فندق است و آن را خشک کرده و می‌کوبند و برای تسکین اعصاب به مصرف می‌رسانند. نوعی علف که دارای پنج انگشت روی زمین است و از آن برای مصارف دارویی استفاده می‌کنند. در عربی آن را قاتل اخیه یا خصی المکلب می‌نامند. Aceras hirsina)

ثلث چیخماق : تورکجه فارسجا

اص.وصیت کردن بر ثلث مال خود

ج : تورکجه فارسجا

حر.یکی از حروف صامت زبان تورکی است که جزء حروف بی‎صدای طنین دار، پیشین کامی‌ و انفجاری گروهبندی می‌شود

جئجه : تورکجه فارسجا

ا.کنجاله. کنجار. آنچه که پس از روغن گیری از هسته باقی می‌ماند. قسمت درونی میوه که خوردنی نیست. آخال

جئجیم : تورکجه فارسجا

ا.در زمان قدیم زرهي بود كه رزم آوران در جنگها مي پوشند، روانداز زين اسب و يا پوششي كه براي زينت در روز جنگ بر اسب مي‎افكندند. نوعي گليم دستباف پشمين و منقّش، پارچه‌اي ضخيم مانند پالاز و يا نوعي از قالي دو رويه نازكتر از آن كه با كنار هم گذاردن تكه‎هاي گليم به وجود آمده و به عنوان پرده و
.. بكار مي‌رود. جئجیم بسیار شبیه پلاس است ولی تیپ جئجیم عمودی و در پلاس افقی است. جئجیم در اصل برخاسته از قره‌باغ است. جئجیمهای قره‌باغ بیشتر ابریشمی هستند. به صورت جاجیم وارد زبان فارسی و به صورت Джеджим وارد زبان روسی شده است

جئرگه : تورکجه فارسجا

ا.جرگه

جئیجالار : تورکجه فارسجا

ا.قوش دئمک

جئیران : تورکجه فارسجا

ا.جانآهوی زرد. گوزن. مارال. حیوانی است شبیه به گاو، دارای شاخهای بلند، هر شاخ او چند شاخه دارد. (Deer) به صورت جیران وارد زبان فارسی شده است

جئیران اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی علف که مویکهایی فراوانی دارد

جئیران بئلینه چیخماق : تورکجه فارسجا

دور ازدسترس بودن

جئیران باخیشلی : تورکجه فارسجا

ص.مر.دارای نگاهی چون آهو

جئیران باسان : تورکجه فارسجا

ص.آهوگیر. تندرو

جئیران بالا : تورکجه فارسجا

ا.خالاباجی

جئیران کئچمز : تورکجه فارسجا

معبر باریک

جئیرانی : تورکجه فارسجا

ا.آهنگ رقص آزربایجانی. رقصی است ظریف زیبا و لیریک. به همین دلیل به رقص نام زیباترین و ظریفترین جاندار یعنی جیران (گوزن) را داده‌اند. «جیرانی» از جمله قدیمیترین رقصهای آزربایجان است. در شوشا پا به عرصه ظهور نهاده است. سرعت متوسطی دارد و در اصل توسط خانمها ایفا می‌شود ولی در برخی مناطق مانند شکی توسط آقایان هم رقصیده می‌شود. این رقص اکنون هم مشهور است

جئیران یئریشلی : تورکجه فارسجا

ص.زیبارویی که رفتاری آهووار دارد

جئیلان : تورکجه فارسجا

ا.جئیران

جا : تورکجه فارسجا

پسوندی است برای نشان دادن همگونی، همانندی و افادة معنی: مثل، مانند، به شیوة، به طرز، برطبق، بر وفق، برحسب و
.. می‌کند. پیوندی که از اسم حالت ظرف می‌سازد

جاب : تورکجه فارسجا

ا.دیوارة بزرگ سنگی

جات : تورکجه فارسجا

ا.چات

جاتاغ : تورکجه فارسجا

ا.متفاجاتاق

جاتاغان : تورکجه فارسجا

ص.تنبل. راحت طلب

جاتاق : تورکجه فارسجا

ا.کلیجة خیمه و آن تخته‌ای است سوراخ دار که بر ستون خیمه گذارد. به صورت جاتاغ وارد زبان فارسی شده است

جاجیق : تورکجه فارسجا

ا.گیازینان. برای تقویت کبد با عسل می‌خورند. نوعی علف صحرایی مانند تره است هم خامش را می‌خورند و هم در آش می‌ریزند. گلهای سفیدی دارد. آش دوغ

جاجیم : تورکجه فارسجا

ا.متفاجئجیم