Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
چیخان : تورکجه فارسجا

ا.مفروق منه. عدد بزرگتر در تفریق. بیرون آینده

چیخچیخ : تورکجه فارسجا

ا.چیخیق

چیخداش : تورکجه فارسجا

ا. وازده. اسقاط. معیوب

چیخداشچی : تورکجه فارسجا

ا.جدا کنندة کالاهای نامرغوب

چیخدی : تورکجه فارسجا

ا.خروجی. دررو

چیخماجا : تورکجه فارسجا

ا.دمل. زخم

چیخما : تورکجه فارسجا

ا.مص.رهایی. تخفیف. خروج

چیخماز : تورکجه فارسجا

ص.ق.رهایی ناپذیر. بن بست. نافرجام

چیخماق : تورکجه فارسجا

مص.بیرون آمدن. خارج شدن. حاصل شدن. استخراج شدن. نتیجه شدن. ظاهر شدن. علنی شدن. بروز کردن. طلوع کردن. درآمدن. بالا رفتن. صعود کردن. صادر شدن. بیرون رفتن. رها شدن. خلاص شدن. مرخص شدن. استعفا دادن. روییدن. سبز شدن. رستن. تفریق کردن. کم کردن.(حساب). تمام شدن. به پایان رسیدن. منتهی شدن. منتشر شدن. انتشار یافتن. فارغ التحصیل شدن. بریدن. قطع کردن. قطع علاقه کردن. حرکت کردن. راه افتادن. سپری شدن. شدن. استنتاج شدن

چیخی : تورکجه فارسجا

ا.خاور. توبرة آذوقه

چیخیش : تورکجه فارسجا

ا.خروج. خروجی. قیام. رستگاری. نجات. رهایی. تظاهرات. نمایش. نطق. سخنرانی. اجراء. طلوع

چیخیش ائتمک : تورکجه فارسجا

مص.قیام کردن. تظاهرات کردن. سخنرانی کردن. برنامه اجرا کردن

چیخیش بلگه : تورکجه فارسجا

ا.مر.کارنامة فارغ‌التحصیلی. سند ترخیص کالا

چیخیشلیق : تورکجه فارسجا

ا.مبدأ عزیمت یا نقطة شروع حرکت و عملی را نشان می‌دهد. مفعول عنه. حالت اسم که در مقابل سؤال از کجا، ازچه؟ قرار می‌گیرد

چیخیق : تورکجه فارسجا

ص.ورقلنبیده. برجسته. از جا درآمده. از بند در رفته (استخوان). محدّب

چیخیق یان : تورکجه فارسجا

ا.مر.محدب الطرفین

چیخیلان : تورکجه فارسجا

ا.مفروق عنه (حساب). عدد کوچکتر در تفریق

چیخیلماز : تورکجه فارسجا

ص.علاج ناپذیر. رهایی ناپذیر. بن بست

چیخیلماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.کسر شدن. اخراج شدن

چیخیم : تورکجه فارسجا

ا.سهم. مقدار برداشت. محصول

چیخینتی : تورکجه فارسجا

ا.زایده. برجستگی. برآمدگی. خروج. خروجی. دررفتگی استخوان. دماغه

چیخینتیلیق : تورکجه فارسجا

ا.تحدّب

چید : تورکجه فارسجا

ا.سوراخی که برای عبور مرغ و خروس در درب تعبیه کنند. نوعی سبد سرگشاده برای حمل کالا

چیدار : تورکجه فارسجا

ا.بخو. قید و بند. لنگ (اسب)

چیدم : تورکجه فارسجا

ا.گیاچییدم