Multilingual Turkish Dictionary تورکجه فارسجا

خاطرینی گؤزله مک : تورکجه فارسجا

احترام کسی را نگه داشتن. گرامی ‌داشتن

خاقان : تورکجه فارسجا

ص.عنوانی است برای پادشاهان چین و ترکان. لقب امرای مغول

خاک باشی : تورکجه فارسجا

اص.متفامتواضع بودن. فروتن بودن. تواضع. فروتنی

خال : تورکجه فارسجا

ا.امتیاز در ورزش. لکّه. نقش. خال ورق بازی

خالا : تورکجه فارسجا

ا.خاله. خطاب احترام آمیز به زنان سالخورده

ا.مر.عنوانی که خالة بزرگ به خالة کوچکتر می‎دهد. آهنگ رقص آزربایجانی. این رقص دو نام دیگر نیز دارد: «جیران بالا»، «قاچ آی بالا». اگر چه هر سه یکی است ولی بیشتر با این نام متداول شده است. خانم صونا اهل قره‌باغ، مؤلف ملودی این رقص می‌باشد. نحوة ایفای رقص کمی‌کمیک است. بیشتر، مردان و زنان مسن ایفاگر این رقص هستند. این رقص به طور گسترده‎ای متداول بوده و تکامل فراوانی نموده است

خالات : تورکجه فارسجا

ا.[عر.خلعت]ردا

خالاجان : تورکجه فارسجا

ا.نوعی بازی کودکانه

خالاجیق : تورکجه فارسجا

ا.خاله جان

خالا خاطری قالماسین : تورکجه فارسجا

به خاطر خالی نبون عریضه

خالا خالا : تورکجه فارسجا

ا.عروسک بازی بچه ها

خالاستار : تورکجه فارسجا

ا.قوری. تیرهای سقف

خالا قیزی : تورکجه فارسجا

ا.دخترخاله

خال پلک : تورکجه فارسجا

ا.مر.نوعی بازی. شخص دو دست خود را بر زانو گذاشته، خم می‌شود و بقیه از روی او می‌جهند

خالتا : تورکجه فارسجا

ا.قلاده. گردن بند. تسمه. حلقة گردن سگ

خالتالاماق : تورکجه فارسجا

مص.قلاده زدن. گردن بند زدن. مطیع کردن زیردست کردن

خالتالانماق : تورکجه فارسجا

مص.قلاده زده شدن

خالتورا : تورکجه فارسجا

ا.[رو]سنبل. مسامحه. ماستمالی. عایدی نامشروع. درآمد بادآورده. درآمدی که علاوه بر طرق عادی، به سهولت و از طرق نامشروع کسب شود

خالچا : تورکجه فارسجا

ا.بافت قاليچه از اصيل ترين هنر عشاير است. قاليچه‎ها در قطعات کوچک و قابل حمل با قرار دادن از نقشها و طرحهاي متنوع و اشکال هندسي در آن بافته مي شود. خالچا همة دستبافتهایی است که با تکنیک قالی ولی در اندازه‎ای کوچک بافته می‌شود. به صورت قالیچه وارد زبان فارسی شده است

تورکجه فارسجا