Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
خرگه : تورکجه فارسجا

ا.خانة پارچة طوایف کوچ رو. به صورت خرگاه وارد زبان فارسی شده است

خرما ترگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.نوعی غذای لذیذ که از افزودن گردوی خرد شده و زنجبیل و خرما به آرد سرخ شده تهیه می‌شود

خرم لیغ : تورکجه فارسجا

قد.شادمانی

خرمن چکدیرمک : تورکجه فارسجا

مص.جمع کردن کاه موجود در خرمن

خرمن سوپورگه سی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاآغ بهمن

خرمه یی : تورکجه فارسجا

ص.به رنگ خرمایی. قهوه‌ای

خرنگه : تورکجه فارسجا

ا.فریبکار. دغل. بی‎نظمی. شلوغ. سرو صدا

خره : تورکجه فارسجا

) گل شل و آبكي

خره چی : تورکجه فارسجا

ا.خرک. چارپایه‎ای بزرگی که تختة درازی بر روی آن نصب شده و کارگران ساختمانی هنگام کار کردن بر آن می‌ایستند

خزامه اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاخوزامه اوتو

خزر آتی : تورکجه فارسجا

ا.اسب خزری. پيشانى برجسته و گنبدى شكل است سوراخ منخرين از حالت عادى كمى پايين تر بوده، استخوان حدقه چشم گشاد است، روى بينى مقعر و گوش ها كوچك، كمر كمى گود، داراى سم بسيار قوى كوچك و بيضى شكل است. اسب خزر بسيار باهوش و در برابر انسان از اندام دفاعى خود استفاده نمى‌كند، خوش اندام و ظريف بوده كه به مينياتور اسب عرب مى‌ماند و خونگرم است و رنگ بدن آن عموماً قهوه‌اى، سمند و شاه‌بلوطى است

خزل : تورکجه فارسجا

ا.برگهای ریخته شده در پاییز. برگ ریزی. برگ ریزان. پژمرده

خزللشمک : تورکجه فارسجا

مص.خزان کردن. برگ ریختن. زرد و خشک شدن برگها

خزله دؤنمک : تورکجه فارسجا

مص.مف.پژمرده شدن

خزلیک : تورکجه فارسجا

ص.مناسب برای تهیة خز

خزنه : تورکجه فارسجا

ا.[عر]خزینه

خسته : تورکجه فارسجا

ص.بیمار. ناتوان. ضعیف. ناخوش

خسته خانا : تورکجه فارسجا

ا.بیمارستان

خسته کین : تورکجه فارسجا

ا.جیزی اویونو

خسیل : تورکجه فارسجا

ا.[عر.حاصل]قصیل. علوفة سبز که پس از خشک کردن. برای تغذیة دام مصرف می‌شود

خشاو سووارماق : تورکجه فارسجا

اص.آبیاری کردن مزرعة گندم برای بار اول

خشخاش : تورکجه فارسجا

ا.گیاxaşxaş) گیاهی است دارای ساقة باریک و برگهای دراز و درشت و دندانه‎دار، گلهایش سفید، بلندیش تا یک متر می‌رسد، میوة آن به شکل جقّه و پس از ریختن برگهای گل در سرشاخه پیدا می‌شود. میان آن خانه خانه و پر از دانه‎های ریز و سفید است که آنها را می‌خورند و روغنش را هم می‌گیرند

خشل : تورکجه فارسجا

ا.جوال. توبره. شکم گنده. شکم دار

خشللنمک : تورکجه فارسجا

مص.حظ کردن. کیف کردن

خشم : تورکجه فارسجا

ا.جاننوعی ماهی سفید و خوراکی آبهای شیرین