Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
زفتین آلماق : تورکجه فارسجا

مص.تاب آوردن

زققو : تورکجه فارسجا

ص.بسیار تلخ. بسیار ترش

زققوم : تورکجه فارسجا

ا.[عر]بسیار تلخ. گیاهی است صحرایی دارای ساقه‎های بلند و ستبر، برگهایش شبیه به برگ انار، گلهایش شبیه به گل یاسمین و زردرنگ، ثمر آن سیاه و شبیه به هلیله. همچنین نام درختی است در دوزخ که میوة بسیار تلخ دارد و دوزخیان از آن می‌خورند

زققوملانماق : تورکجه فارسجا

مص.زهرمار شدن. کوفت شدن

زققه : تورکجه فارسجا

ا. ص.مغرور. ساققا

زققه توو : تورکجه فارسجا

ص.زققو

زگ : تورکجه فارسجا

ا.زاج. سنگ سولفات

زگدان : تورکجه فارسجا

ا.سرپیچ چراغ نفتی

زگرک : تورکجه فارسجا

ا.بزرک. کتان. دانة روغنی. گیاهی است دارای ساقه‎های باریک و بلند، بلندی ساقه‎اش تا یک متر می‌رسد. برگهایش باریک و نوک تیز، گلهایش به رنگ آبی یا سفید، میوه‎ها یا قبه‎های آن هر کدام ده دانه تخم قهوه‎ای رنگ دارند که بزرک می‌گویند و از آنها روغن می‌گیرند. این گیاه را برای استفاده از الیاف یا جمع آوری تخمهای آن زراعت می‌کنند. ساقه‎های کتان را در آب می‌خیسانند و از آن رشته‎های سفیدی به دست می‌آورند که برای بافتن پارچه‎های کتانی استفاده می‌شود

زگلتمک : تورکجه فارسجا

مص.به وسیلة دیگری زاج زدن. با زاج مخلوط کردن

زگلنمک : تورکجه فارسجا

مص.مف.زاج زده شدن. زاج مخلوط شدن

زگله مک : تورکجه فارسجا

مص.زاج زدن. زاج مخلوط کردن

زگله مه : تورکجه فارسجا

ا.مص.زاج زنی

زگلیجه : تورکجه فارسجا

ص.جایی که شبیه مناطق زاج دار است. این اسم بر تعداد زیادی از روستاهای آزربایجان وجود دارد که به تحریف آن را «زگلوجه» می‌نویسند

زگلیک : تورکجه فارسجا

ص.جای زاج دار

زلی : تورکجه فارسجا

ا.[فا.زالو]خونخوار. سمج

زمرد چیچگی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی علف دارای گلهایی به رنگ سبز یا آبی

زمرد قوشو : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانققنوس

زمرد گؤزلو : تورکجه فارسجا

ص.چشم آبی

زمهری : تورکجه فارسجا

ا.[عر]بی‎نهایت سرد

زمی : تورکجه فارسجا

ا.[فا.زمین]مزرعه. کشتزار

زمین خارا : تورکجه فارسجا

در دستگاه شور بعداز سیمای شمس اجرا می‌شود

زنبرک : تورکجه فارسجا

ا.[فا. زنبورک]توپی که روی جهاز شتر نهاده می‌شود. فنر فلزی

زنبیل آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیازیبیل آغاجی

زنجره : تورکجه فارسجا

ا.[فا]سیرسیرک