Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
KƏSİŞƏN : Az Turkish Farsi

متقاطع(هندسه)

KƏSİŞİM : Az Turkish Farsi

ا.تقاطع. فصل مشترک

KƏSİŞİM : Az Turkish Farsi

تقاطع
فصل مشترک

KƏSİŞMƏ : Az Turkish Farsi

ا.تقاطع. برخورد (مثل دو خط یا تقاطع راه)

KƏSİŞMƏ : Az Turkish Farsi

تقاطع
برخورد (مثل دو خط یا تقاطع راه)

KƏSİŞMƏK : Az Turkish Farsi

مص.همدیگر را قطع کردن. متقاطع شدن. قطعی کردن. قرار گذاشتن. طی کردن و بریدن معامله. قرار گذاشتن

KƏSKƏN : Az Turkish Farsi

ا.گرزی که سرش را با زنجیر یا تسمه به دسته نصب کنند. پیازک. پیازی

KƏSKİ : Az Turkish Farsi

ا.برش. قاطعیت. تبرزین. دسقاله. تیغة گاوآهن. ابزار برش مانند تورنا، دوغراما، قایناقلانمیش، یونما، ییواچما، ایچ یونما و اسکنه

KƏSLƏMƏK : Az Turkish Farsi

مص.کسسکله مک

KƏSLƏŞMƏK : Az Turkish Farsi

مص.باهم بریدن. در کار برش با هم مسابقه دادن

KƏSLİNMƏK : Az Turkish Farsi

مص.مف.کسیلمک

KƏSLİŞMƏK : Az Turkish Farsi

مص.بریده شدن و جدا شدن

KƏSMƏ : Az Turkish Farsi

ا.نان کلوچه. بخشی از زلف که بر روی صورت می‌افتد. کلوچه. نوعی رقص آزربایجانی. از جمله رقصهای بسیار قدیمی ‌است. ملودی ساده و در عین حال جذابی دارد. رقصی کمیک است که فقط توسط مردان اجرا می‌شود. در مناطق جنوبی متداول است. رقص «کسمه»ای که در قره‌باغ اجرا می‌شود، دارای ملودی و نحوة اجرای متفاوتی است. میان بر. کوتاه شده. تراشیده. نوعی تیر پهن. زلف مصنوعی که از یال اسب درست می‌کردند و بر سر می‌گذاشتند. چین و شکن زلف بر رخسار. اسبی که پدر یا مادر آن نجیب باشد

KƏSMƏ ŞİKƏSTƏ : Az Turkish Farsi

ا.مقام ضربی آزربایجان برپایة سه گاه، آهنگی غمناک و سوزناک

KƏSMƏCƏ : Az Turkish Farsi

ق.به شرط چاقو (هندوانه ، خربزه)

KƏSMƏK : Az Turkish Farsi

مص.بریدن. قطع کردن. جدا کردن. پاره کردن. بند آوردن. متوقف کردن. جلو گرفتن. ایستاندن. مانع ایجاد کردن. حایل شدن. قطعی کردن. تثبیت کردن. معین کردن (قیمت). کم کردن. کسر کردن. بریدن و کوتاه کردن (دامن لباس). به شدت تأثیر کردن (سرما). به انتظار ایستادن. به انتظار نشستن. ضرب کردن (سکّه). حکم صادر کردن. مجازات تعیین کردن. کیفر دادن. به وسیلة پرده یا دیوار و غیره جدا کردن. دزدیدن. سرقت کردن با شکستن حرز. ختنه کردن. خوشه‎های گندم و جو که بعد از خرمن کوفتن بر زمین مانده باشد که آن را در فارسی کفه می‌گویند

KƏSMƏLƏNMƏK : Az Turkish Farsi

مص.کاکل دار شدن

KƏSMİK : Az Turkish Farsi

ا.شیرترش شده. شیر بریده. شیردلمه. سنبل با ساقه‎اش. کاه درشت

KƏSSƏ : Az Turkish Farsi

ا.خبزدو. کرم دونوز

KƏSSƏK : Az Turkish Farsi

ا.كلوخ

KƏSSƏK : Az Turkish Farsi

کلوخ

KƏSSƏKLƏMƏK : Az Turkish Farsi

مص.با کلوخ کسی یا چیزی را راندن

KƏSSOV : Az Turkish Farsi

ا.تکّه چوبی که با آن آتش تنور را به هم می‌زنند. معمولاً پس از مدتی استعمال سیاه سوخته می‌شود

KƏSTANƏ : Az Turkish Farsi

ا.[یو]شابالید

KƏSTƏL : Az Turkish Farsi

ا.نخ نامناسب برای بافتن