Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
KÖLGƏSİN QILINCLAMAQ : Az Turkish Farsi

سایة کسی را با تیر زدن

KÖLGƏSİNDƏN QORXMAQ : Az Turkish Farsi

از سایه خود ترسیدن. خیلی ترسو بودن

KÖLGƏYƏ SALMAQ : Az Turkish Farsi

مص.سایه انداختن. سایه گستردن

KÖLGƏYİCİ : Az Turkish Farsi

ص.سایه گستر. سایه بان

KÖLMƏCƏ QURBAĞASI : Az Turkish Farsi

ا.مر.جاننوعی قورباغه. (Rana esculenta)

KÖLÜK : Az Turkish Farsi

ا.شتر و اسب و دواب بارکش

KÖMBƏ : Az Turkish Farsi

ا.ص.نوعی نان گِرد و کلفت در آزربایجان. خمیر آرد گندم را روی سنگ داخل اجاق پهن می‌کنند و روی آن آرد و سپس خاکستر و آتش قرار می‌دهد. کولاوا و کوللوکومبه نیز می‌گویند. آدم خپله. چاق

KÖMBƏ DODAQ : Az Turkish Farsi

ص.لب کلفت

KÖMBƏÇİ : Az Turkish Farsi

ا.کسی که نان کومبه می‌پزد و یا می‌فروشد

KÖMCƏK : Az Turkish Farsi

ا.پشتة هیزم. تل خاکستر

KÖMƏ : Az Turkish Farsi

ا.کلبة کوچک. نوعی مسکن عشایری. مصالح آن عبارت است از حدود 7 تا 8 چوب بلند و خمیده که طول هر کدام سه متر است. یک سر این چوبها را در دو ردیف مقابل هم و با فاصله 70 سانتیمتر در زمین دفن می‌کنند. سر دیگر چوبها را به هم نزدیک کرده و می‌بندند. بعد روی آن را با نمد می‌پوشانند. فضای آن حدود 50 متر است. گروه. به صورت کومه وارد زبان فارسی شده است

KÖMƏC : Az Turkish Farsi

ا.گیاه خزنده (گیاهی که روی زمین می‌خزد). کندوی زنبور عسل. نان کوله. نانی که به تنور افتاده و پخته. نوعی نان که در زیر خاکستر و آتش پخته می‌شود. به صورت کوماج به همین معنا وارد زبان فارسی شده است. همچنین به معنای چادری نیز استفاده شده است که به وسیلة ستون برپا می‌شود

KÖMƏC BALI : Az Turkish Farsi

ا.عسل صاف شده

KÖMƏCLƏNMƏK : Az Turkish Farsi

مص.مثل گیاه خزنده روی زمین خزیدن (خوابیدن)

KÖMƏK : Az Turkish Farsi

ا.انجام کاری برای دیگران بدون چشمداشت مزد یا انجام کاری که برای دیگری سود داشته باشد. یاری. دادن چیزی به ویژه پول بلاعوض به کسی برای بهبود وضع او یا تأمین نیاز او. معاون. دستیار. همراه. فریاد استمداد. به صورت کمک وارد فارسی شده است

KÖMƏK : Az Turkish Farsi

انجام کاری برای دیگران بدون چشمداشت مزد یا انجام کاری که برای دیگری سود داشته باشد
به صورت کمک وارد زبان فارسی شده است

KÖMƏK DURMAQ : Az Turkish Farsi

حمایت کردن. هواداری کردن

KÖMƏK GÖRMƏK : Az Turkish Farsi

مص.کمک دریافت کردن. یاری گرفتن

KÖMƏKÇİ : Az Turkish Farsi

ص.یاور. دستیار

KÖMƏKDAR : Az Turkish Farsi

ص.[تر.فا]پشتیبان

KÖMƏKLƏŞMƏK : Az Turkish Farsi

مص.به همدیگر کمک کردن. همکاری کردن

KÖMƏKLİK : Az Turkish Farsi

ا.یاری. همکاری. امداد. تعاون

KÖMƏLƏMƏ : Az Turkish Farsi

ا.گروهبندی

KÖMƏLƏMƏK : Az Turkish Farsi

مص.گروهبندی کردن

KÖMƏLƏNMƏK : Az Turkish Farsi

مص.مص.گروهبندی شدن