Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
QABAL TUTMAQ : Az Turkish Farsi

به مقاطعه برداشتن

QABALA : Az Turkish Farsi

ا.نوعی سیب پاییزی ترش مزه که در زنوز آزربایجان به دست می‌آید. در دو نوع آغ قابالا و قره قابالا موجود است

QABALAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.خشن کردن

QABALAQ : Az Turkish Farsi

ا.برگ بزرگ اوشگون. (Bot) کلاه پشمی. نوعی لولة چوبی در آسیاب

QABALLAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.کنترات کردن

QABALLAMAQ : Az Turkish Farsi

کنترات کردن

QABALMAQ : Az Turkish Farsi

مص.محصور شدن

QABALQ : Az Turkish Farsi

ا.خشونت. زبری. زمختی. درشتی. بی‎ادبی. بی‎نزاکتی. بی‎تربیتی. ناهنجاری

QABAMA : Az Turkish Farsi

ا.مص.احاطه. محاصره. نوعی لباس زنانه که آستر آن از پنبه است

QABAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.احاطه کردن. محصور کردن

QABAN : Az Turkish Farsi

ا.ص.گراز نری که نقش فرمانده گله را برعهده دارد. خوک نر. جانوری است قوی، دارای جثة سنگین و پوست ضخیم و پوزة مخروطی، دو دندان دراز از طرفین دهانش بیرون آمده که آلت دفاعی او است. شبها به جستجوی غذا می‌رود. زمینها را زیر ورو می‌کند و به مزارع و باغها خسارت بسیار وارد می‌کند. (Hog,sus serafa) نفهم. نادان. کودن. تنومند. بدهیکل. به صورت (Kaбan) به معنای خوک وحشی در زبان روسی کاربرد دارد. به معنای راه طبیعی نیز آمده است

QABAN GÜCÜ : Az Turkish Farsi

ص.کسی که نیرویی همچون گراز دارد

QABAQ : Az Turkish Farsi

ا.کدو. نشانة نامه که بر سر چوب بلند نصب کرده و به آن تیر زنند چون قبلاً کدو را به جای نشانه می‌گذاشتند، به این نام معروف شده است. کدو تنبل. گیاهی است یکساله دارای ساقه‎های بلند و خزنده و برگهای پهن و گلهای زرد، میوة آن شبیه خربزه و دارای تخمهای شیرین، پختة آن خورده می‌شود. نوع درشتتر آن را بیشتر بورانی هم می‌گویند. نوع دیگر آن که دارای پوست کلفت است پس از بیرون آوردن مغز آن، پوستش مثل چوب خشک می‌شود و آن را مانند کوزه به کار می‌برند. تخم کدو را پس از بو دادن، جزء آجیل مصرف می‌کنند. تخم کدوی خام به عنوان ضد کرم کدو «تنیا» به کار می‌رود. در پوستة نازک سبز رنگ مغز تخم کدو مادّه‎ای وجود دارد که دافع کرم کدو است و سمّی ‌نیست. (Cucurbita) کالک خربزه و هندوانه. ساقه‌هایی که از خرمن جمع می‌شوند. نوعی پیمانة چوبی شبیه به سیلندر

QABAQ : Az Turkish Farsi

ق.جلو. پیش. مقابل. برابر. پیشین. اول. اولی. چهره. منظر

QABAQ : Az Turkish Farsi

کدو
جلو
پیش
مقابل
برابر
پیشین
اول
اولی
چهره
منظر

QABAQ BAĞLAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.اِسناد دادن چیز غیرواقع و ستایش کردن کسی که سبب نخوت او شود

QABAQ ƏTRƏFLAR : Az Turkish Farsi

دستهای چهارپایان

QABAQ GÖRƏN : Az Turkish Farsi

ص.آینده نگر. دورنگر. پیش بین

QABAQ KÖRPÜ : Az Turkish Farsi

ا.جلوبندی (اتومبیل)

QABAQ QANAR : Az Turkish Farsi

ا.روبرو. پیش رو

QABAQ TUTMAQ : Az Turkish Farsi

به پیشواز رفتن

QABAQCA : Az Turkish Farsi

پیشتر. قبلاً

QABAQCIL : Az Turkish Farsi

ص.پیشرو. مترقي. پیشاهنگ. پیشگام. ممتاز. مترقی. جلودار

QABAQÇI : Az Turkish Farsi

ص.کدو کار. کدو فروش

QABAQDAN GƏLMƏLİK : Az Turkish Farsi

ا.پیشدستی