Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
QAPSAĞA DÜŞMƏK : Az Turkish Farsi

اص.جوانه نزدن کدو بر اثر سفت بودن زمین

QAPSAM : Az Turkish Farsi

ا.شمول. احاطه

QAPSAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.اشغال کردن. ناگهان در میان گرفتن و فرو گرفتن

QAPSAMAQ : Az Turkish Farsi

اشغال کردن
ناگهان در میان گرفتن و فرو گرفتن

QAPSAMAQ : Az Turkish Farsi

اشغال کردن
ناگهان در میان گرفتن و فرو گرفتن

QAPSANMAQ : Az Turkish Farsi

مص.بسته شدن. کیپ شدن. اشغال شدن

QAPSAQ : Az Turkish Farsi

ا.محدودیت. تنگنا

QAPSAYAN : Az Turkish Farsi

ص.اشغالگر

QAPSIMAQ : Az Turkish Farsi

مص.قاپساماق

QAPSINMAQ : Az Turkish Farsi

مص.قاپسانماق

QAPU : Az Turkish Farsi

ا.در. دروازه

QAPU AĞASI : Az Turkish Farsi

ا.مر.فرّاش. خدمتکار داخل دربار

QAPU BACA : Az Turkish Farsi

ا.در و پیکر

QAPU BACA BİR : Az Turkish Farsi

همسایه نزدیک. خانه یکی

QAPU QARSI : Az Turkish Farsi

ا.مر.کنده‌کاری چوبی که بر درب اتاق انجام دهند

QAPU QULU : Az Turkish Farsi

ا.متفاقاپوقولو. غلام یا غلام سرای در حوزة حکومت عثمانیان

QAPUD : Az Turkish Farsi

ا.دربچه. به صورت کاپود و کاپوت به معنای دربچة داخل ماشین وارد زبان فارسی و به صورت Capote به معنای کلاه باشلق دار و کاپوت ماشین وارد زبان انگلیسی شده است

QAPUD : Az Turkish Farsi

دربچه
به صورت کاپود و کاپوت به معنای دربچه ی داخل ماشین وارد زبان فارسی شده است و به صورت capote به معنای کلاه باشلق دار و کاپوت ماشین وارد زبان انگلیسی شده است

QAPUDAN : Az Turkish Farsi

ا.متفاکاپیتان. امیرالبحر

QAPUL : Az Turkish Farsi

ا.متفاقابول

QAPUQ : Az Turkish Farsi

ا.متفابرجاس دارکدو. دار اعدام. آماجگاه. چوب بسیار بلندی که برای نشانه زنی یا قپق اندازی و آویختن سرهای بریدة مقصران برپا می‌کردند. گویا جامی‌ زرّین یا ظرفی پر از سکّة طلا و مانند آن بر قپق نصب می‌کردند و سپس تیراندازان سوار چابکدست آن را هدف قرار می‌دادند و هرکس که آن نشانه را به تیر می‌زد و از فراز قپق به زیر می‌آورد، جایزه‎ای گرانبها می‌گرفت. این بازی از جمله تفریحات پادشاهان صفوی و بویژه شاه عباس اول بود. محلی بوده که محکومان به مرگ را در آن سر می‌بریدند. به صورتهای قپاق، قباق و قاپوق در ادبیات فارسی راه یافته و مصدر قپاق افکندن به معنای حلقه یا هدف برسر تیر قاپوق را با تیر زدن و انداختن نیز از همین ریشه پدید آمده است

QAPURĞA : Az Turkish Farsi

قد.دنده. استخوان سینه

QAPUSQA : Az Turkish Farsi

ا.نوعی غذا که از گوشت و کلم تف داده به دست می‌آید

QAQ : Az Turkish Farsi

ا.گوشت خشک کرده که آن را بریان کرده و خورند. قدید. میوة خشک که هستة آن را درآورده، بخشکانند. خشک. اسبی که در مسابقه عقب می‌ماند مقابل باشلیق. کسی که در بازی نوبت آخر و در قمار دست آخر به او افتد. عقب مانده. ناوارد. هیچکاره. برکه و تالابی بزرگ که در آن آب باران گرد آمده باشد. مصادری چون قاق بودن (بی نصیب بودن، آخر از همه بازی کردن و آب باران راکد در یک محل) و قاق شدن (عقب افتادن اسب در مسابقه، باختن در بازی و به خطا رفتن تیر) از این ریشه پدید آمده‎اند

QAQA : Az Turkish Farsi

ا.خوردنی و شیرینی به زبان کودکانه. قاقالی لی. منقار پرنده