Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
A KİŞİ : Az Turkish Farsi

اص.ای مرد

A.B.Ş : Az Turkish Farsi

(مخفف آمریکا بیرلشمیش شتاتلاری).ایالات متحده آمریکا

AAZ : Az Turkish Farsi

ند.کلمه‎ای برای صدا کردن بانوان. (گویش قره‎داغ). شاید مخفّف «آی قیز» باشد

ABA : Az Turkish Farsi

ا.پدر. خواهر بزرگتر. مرد قابل احترام در میان ترکان قدیم. پدران. اجداد. مادر بزرگ. خواهر. در برخی جاهای آزربایجان مانند تبریز، به مادر اطلاق می‎شود

ABA BAŞI : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیاروز گردک. تَنّوم. میوة وحشی خوراکی به شکل خیار که در کوهستانها می‎روید. یئر مورواری نیز می‎گویند. (Jannabis sativa

ABA BAŞI : Az Turkish Farsi

روز گردک.تنوّم.میوه ی وحشی خوراکی به شکل خیار که در کوهستانها می روید.یئر مورواری نیز میگویند

ABA GÜLƏŞİ : Az Turkish Farsi

ا.مر.نوعی کشتی مخصوص ترکان. «آبا» تن پوش مخصوص کشتی گیران است. مدت مسابقه 7 دقیقه است. در این کشتی هیچگونه دسته بندی از نظر وزن و سن و غیره وجود ندارد. کشتی در خاک نیز بیش از 2 دقیقه طول نمی‎کشد. این کشتی بسیار شبیه به جودو است

ABACI : Az Turkish Farsi

ا.مر.خواهر بزرگتر. از واژة آقاباجی یا آغاباجی گرفته شده است. فارس زبانها آن را آبجی نیز تلفظ می‎کنند

ABACI : Az Turkish Farsi

خواهر بزرگتر.از واژه آقاباجی یا آغاباجی گرفته شده است.فارس زبانها آن را آبجی نیز تلفظ می کنند

ABACIRIQ : Az Turkish Farsi

ا.زمین. اساس. بنیاد

ABACIRIQ : Az Turkish Farsi

زمین.اساس.بنیاد

ABAÇI : Az Turkish Farsi

ا. کابوس. موجودی برای ترساندن کودکان

ABAÇI : Az Turkish Farsi

کابوس.موجودی برای ترساندن کودکان

ABAD : Az Turkish Farsi

ص.[فا] باصفا. برپا. با رونق. جایی که آب وگیاه دارد. ضد ویران

ABADAL : Az Turkish Farsi

ا.مر.←آبیدال

ABADAN : Az Turkish Farsi

ص.[پهلوی.Apatan]برپا. آباد. جایی که در آن آب و گیاه پیدا شود و مردم در آنجا زندگانی کنند. بزرگ. مسن. عظیم. در میان ترکان صفتی است برای اشخاص جوانمرد و بخشنده.(ناپ

ABADARANQ : Az Turkish Farsi

شَرَق. شَتَرَق. (گویش خوی)

ABADARANQ : Az Turkish Farsi

شَرَق.شَتَرَق.(گویش خوی)

ABADI : Az Turkish Farsi

ا.نوعی کاغذ کلفت کاهی رنگ روشن. نوعی کاغذ که در شهر دولت آباد هند تولید می‎شد

ABAMA : Az Turkish Farsi

ا.مص.رد. مخالفت. ارعاب

ABAMA : Az Turkish Farsi

رد.مخالفت.ارعاب

ABAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.رد کردن. مخالفت کردن

ABAMAQ : Az Turkish Farsi

رد کردن.مخالفت کردن

ABANDIRILMAQ : Az Turkish Farsi

به زانو نشانده شدن(حیوان).روی دست تکیه داده شدن

ABANDIRMAQ : Az Turkish Farsi

مص.سب.حیوانی را به زانو نشاندن. روی دست تکیه دادن