Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
ÇAQQILDAQ : Az Turkish Farsi

ا.جایی در زیر دنبة گوسفند که کثافت پشت به آن می‌چسبد. هر چیز چرک خشک شده

ÇAQQILDATMAQ : Az Turkish Farsi

مص.سب.به صدا درآوردن. به چاق چاق واداشتن

ÇAQQILTI : Az Turkish Farsi

ا.صدای برخورد دو چیز. چکاچک

ÇAQQIR TİKANI : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیاشش شاخ. گیاهی است صحرایی مانند قانقال امّا پرپشت تر و شاخه‎دارتر که سرش گلوله‎ای است با گلهای بنفش. دانه‎های خاردارش کمی‌کوچکتر از عدس است. دمیر تیکان، دوه آلماسی و چاققیر تیکانی نیز می‌گویند. (Orticum tomentosum)

ÇAQQIŞMAQ : Az Turkish Farsi

مص.تصادم کردن. مقابله کردن. برخورد کردن با همدیگر. با شمشیر جنگیدن

ÇAQQU : Az Turkish Farsi

ا.آ.آلتی برای بریدن. به صورت چاقو وارد زبان فارسی شده است

ÇAQQU : Az Turkish Farsi

آلتی برای بریدن
به صورت چاقو وارد زبان فارسی شده است

ÇAQŞIR : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیاقایماق اوتو

ÇAR : Az Turkish Farsi

ا.[رو] تزار. لقب پادشاه روسیه. در تورکی به معنای روشنایی است. همچنین به معنای پوششی است که هنگام بردن عروس به خانة بخت، بر سرش می‌اندازند

ÇAR ÇANQIL : Az Turkish Farsi

ا.خرده و ریزه. سنگریزه

ÇARÇAR : Az Turkish Farsi

ا.وسیله‌ای برای ریختن بلغور

ÇARÇI : Az Turkish Farsi

ا.بازار. نوعی مسکن عشایری. برای ساخت آن با استفاده از چند تیر فاخ دار دو طرف آن را با استفاده از چوب و سپس نی پوشانده و با کاهگل اندود می‌کردند

ÇARÇUR : Az Turkish Farsi

ا.خرت پرت. هله هوله

ÇARDAĞ : Az Turkish Farsi

ا.چارداق

ÇARDAQ : Az Turkish Farsi

ا.وارواره. کلبة چوبی. بالکن. کفشان. تخته‌ای که از سقف به زمین دراز شده است. سایه بانی که از شاخه‎های درخت بسازند. به صورت Чардек به معنای جایی میان سقف و زیر شیروانی وارد روسی شده است

ÇARDAQ : Az Turkish Farsi

وارواره
کلبه ی چوبی
بالکن
کفشان

ÇARDAQ QURUB ƏYLƏŞMƏK : Az Turkish Farsi

چهارزانو نشستن

ÇARĞAB : Az Turkish Farsi

ا.لباس زردوزی شده. لباس فاخر و مزین. زردوزی بر گریبان و اطراف دامن خفتان. چارقب نیز آمده است

ÇARĞAB : Az Turkish Farsi

ا.چارغاب

ÇARIQ : Az Turkish Farsi

ا.کفش چرمی ‌که بندها و تسمه‎های بلند دارد و بندهای آن به ساق پا پیچیده می‌شود. پاتابه. یالیک. چاروق. پوزا. پاپوشی که معمولاً از چرم خام می‌سازند و با بند می‌بندند. چوروک (Çuruk) نیز گفته شده است. به صورت چاروق و چارغ وارد فارسی شده است. صورت اصلی این واژه «ساریق» از ریشة ساریشماق بوده که به صورت چاریق درآمده است

ÇARIQ : Az Turkish Farsi

کفش چرمی که بندها و تسمه های بلند دارد و بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود
پاتابه

ÇARIQ CORABI : Az Turkish Farsi

ا.مر.جورابی که تنها با یک میل بافته شود

ÇARIQÇI : Az Turkish Farsi

ا.چاروق دوز. چاروق فروش

ÇARIQLAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.چاروق به پا کردن

ÇARIQLANMAQ : Az Turkish Farsi

مص.مف.چاروق به پا شدن. چاروق دار شدن