Azerbaijani To Persian(Farsi)
ÇATLAQ OTU : Az Turkish Farsi
ا.مر.گیانوعی گیاه علفی و دیرپا با گلهای زرد و بلندی 30 تا 50 سانتیمتر. پات پات نیز میگویند. (Bongardia chrygonum)
ÇATLATMAQ : Az Turkish Farsi
مص.فلاخن انداختن. باز کردن بازوهای فلاخن از همدیگر و رها ساختن آن
ÇATMA : Az Turkish Farsi
ا.اتصال. هرم. به هم پیوسته. سقف گنبدی و طاق ضربی. حالتی که سر تفنگ یا تیرچه را به هم تکیه داده باشند و به شکل هرم استوار کرده باشند. نوعی مسکن عشایری که در توفقگاههای موقت ساخته میشود. این سازه ساختمان سادهای دارد و به شکل مربع است. برای ساخت آن، چند چوب خمیده را از یک سر به هم میبندند و سپس یک چوب را مانند ستون زیر آن حائل میکنند و روی آن را با نمد میپوشانند. سه پایهای که مشک را از آن آویزان کنند. به صورت چاتمه و چاتمه فنگ وارد زبان فارسی و اصطلاحات نظامی شده است
ÇATMA : Az Turkish Farsi
اتصال
هرم
به هم پیوسته
به صورت چاتمه و چاتمه فنگ وارد زبان فارسی شده است
ÇATMA QAŞ : Az Turkish Farsi
ا.مر.ابروی پیوسته. ابرو پیوسته
ÇATMA QAŞ : Az Turkish Farsi
ابروی پیوسته
ابرو پیوسته
ÇATMA TAĞLI : Az Turkish Farsi
ا.گنبد دو قلو
ÇATMAQ : Az Turkish Farsi
مص.به هم پیوستن. به هم رسیدن. دو چیز را به یکدیگر بستن. رسیدن. نایل شدن. باز کردن. نهادن. بار زدن. کوک زدن پارچه. کفایت کردن. کافی بودن. به هم رسیدن. با یکدیگر مواجه شدن. فرا رسیدن. واصل شدن. متصل شدن. ابرو به هم کشیدن. بالغ بر
.. شدن. برابری کردن. دستها را دور چیزی حلقه کردن. بغل کردن. برّهها را با گوسفندان مخلوط کردن. وضع استقرار چند تفنگ بر روی زمین بدین نحو که ته آنها با کمی فاصله از هم بر روی زمین قرار و سر آنها را به هم تکیه دهند تا به صورت مخروطی درآید. سربازان این عمل را با شنیدن فرمان «چاتمه فنگ» انجام میدهند
ÇATMAZ : Az Turkish Farsi
ص.غیرکافی. نارسا
ÇATMAZ : Az Turkish Farsi
غیرکافی
نارسا
ÇATMAZLIQ : Az Turkish Farsi
ا.کمبود. عدم کفایت
ÇATMAZLIQ : Az Turkish Farsi
کمبود
عدم کفایت
ÇATME : Az Turkish Farsi
ا.متفاچاتما
ÇATPA : Az Turkish Farsi
ا.جریمهای بود که کدخدا از کسانی میگرفت که برای لایروبی جوی و رودخانه شرکت نمیکردند
ÇATQIN : Az Turkish Farsi
ص.پیوسته. چسبیده
ÇATQIN : Az Turkish Farsi
پیوسته
چسبیده
ÇATU : Az Turkish Farsi
ا.نوعی طناب که برای بدار آویختن دزدان در قدیم بافته و استفاده میشد
ÇAV : Az Turkish Farsi
ا.طنابی گیاهی که برای بستن بستة گندم استفاده میشود. وسیلهای طناب مانند که برای بستن دستة گندم از ساقة گندم یا علف دیگر درست میشود. اگر ساقة گندم را در آب بخوابانند، «چاو» میشود. شهرت. آوازه. کاغذ پارهای مربع طولانی که در عهد خوانین مغول به شکل خاص بریده، اسم پادشاه را برآن نقش کرده و در عوض زر با آن معامله میکردهاند. پیرامون سطح آن چند کلمه به خط خطایی نوشته و بر بالای آن لااله الا الله، محمد رسول الله بود. به همین صورت و در معنای ناله و زاری وارد زبان فارسی شده و اصطلاح چاو چاو به معنای سر و صدای پرندة کوچک از همین ریشه پدید آمده است
ÇAVAR : Az Turkish Farsi
ا.هرچیزی که برای آتش روشن کردن مناسب باشد. هیزم. کبریت
ÇAVAR : Az Turkish Farsi
هرچیزی که برای آتش روشن کردن مناسب باشد
هیزم
کبریت
ÇAVAR ÇUVAR : Az Turkish Farsi
ا.هیزم میزم
ÇAVAR GÖBƏLƏYİ : Az Turkish Farsi
ا.مر.جاننوعی قارچ که بیشتر در خوشة چاودار یافت میشود و استفادة پزشکی نیز دارد
ÇAVÇAV : Az Turkish Farsi
ا.شور و غوغا
ÇAVI : Az Turkish Farsi
ا.شهرت. آوازه
ÇAVIQ : Az Turkish Farsi
ا.انتهای شلاق
- Azerbaijani
- Azerbaijani To Azerbaijani
- Azerbaijani To English
- Azerbaijani To Persian(Farsi)
- Turkish
- Turkish To Turkish
- Turkish To English
- Turkish To Germany
- Turkish To French
- English
- English To Azerbaijani
- English To Turkish
- Germany
- Germany To Turkish
- French
- French To Turkish
- تورکجه
- تورکجه To Persian(Farsi)
- تورکجه To تورکجه
- Persian(Farsi)
- Persian(Farsi) To Azerbaijani