Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه To Persian(Farsi)

تورکجه To Persian(Farsi)
پایدارلیق : تورکجه فارسجا

ا.نوعی اجارة زمین که یک دوم یا دو سوم یا سه پنجم محصول بسته به این که چه مقدار از عوامل کاشت (تخم زمین چارپا) را تأمین بکند به مالک تعلق داشت

پایداش : تورکجه فارسجا

ص.سهیم. شریک

پایزه : تورکجه فارسجا

ا.[مغ] متفادر دورة مغول لوحه‎ای از طلا و نقره یا چوب که بر آن نام خان نقش شده بود و به افراد مورد مرحمت اعطاء می‌شد

پایلاتماق : تورکجه فارسجا

مص.سب.تقسیم کردن

پایلاشدیرماق : تورکجه فارسجا

مص.تسهیم کردن. قسمت کردن. تقسیم کردن. بخش کردن. توزیع کردن

پایلاشدیریلماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.تسهیم شدن. قسمت شدن. تقسیم شدن. توزیع شدن

پایلاشماق : تورکجه فارسجا

مص.بین خود تقسیم کردن. سهم بردن. سهم برداشتن

پایلاشیلماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.تقسیم شدن

پایلاما : تورکجه فارسجا

ا.مص.پخش. توزیع

پایلاماق : تورکجه فارسجا

مص.پخش کردن. توزیع کردن. تقسیم کردن. قسمت کردن. سهم دادن

پایلانتی : تورکجه فارسجا

اتقسیم. پخش

پایلانماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.پخش شدن. توزیع شدن. تقسیم شدن. احسان شدن

پایلانیش : تورکجه فارسجا

ا.تقسیم. پخش

پایلانیلماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.تقسیم گردیدن. تجزیه گردیدن

پایلاییجی : تورکجه فارسجا

ص.توزیع کننده. آلتی در موتور که توزیع گاز و بخار و غیره را تنظیم می‎کند

پاییز : تورکجه فارسجا

ا.فصل برگزیران. خزان. این کلمه در اصل پای+ اوزن به معنای تمام کنندة آذوقه بوده است. معمولاً در زمان قدیم در آزربایجان که زمستان سختی داشت، مردم آذوقه خود را برای زمستان از اواخر تابستان جمع می‌کردند امّا به خاطر طولانی بودن فصل پاییز و هوای زمستانی آن، خیلی از آذوقه تمام می‌شد و حتی مجبور می‌شدند برای اواخر زمستان از داراها قرض بگیرند و بین مردم روستاها الان هم فصل پاییز به فصل سنگین و دیرگذر مشهور است. به همین صورت وارد زبان فارسی شده است

پاییز بولبولو : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانسایرا

پاییز سووکاسی : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانکرم پروانة زمستانی (توتون). غنچ خاکستری. کرم خاکستری چغندر قند

پاییز گولو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاگل داودی. نوعی گل درشت و پرپر به رنگهای مختلف سرخ، زرد، سفید. گیاه آن دارای شاخه‎های راست و بلند و برگهای بریده است. بلندیش تا یک متر می‌رسد. در تابستان و پاییز گل می‌دهد

پاییز کؤتوکجه‎سی : تورکجه فارسجا

ا.مر.نوعی قارچ خوراکی که آفت درختان جنگلی است

پاییزلیق : تورکجه فارسجا

ص.پاییزی. مربوط به فصل پاییز

پایینا چیخماق : تورکجه فارسجا

مص.به سهم کسی افتادن. سهم کسی شدن. قسمت کسی شدن

پپه : تورکجه فارسجا

ا.نان به زبان کودکان. خرده ریز نان

پتک : تورکجه فارسجا

ا.کندو

پتکچی : تورکجه فارسجا

ا.زنبوردار