Multilingual Turkish Dictionary تورکجه

آتلاندیرماق : تورکجه فارسجا

مص.بر اسب سوار کردن. فرستادن سوار. اسب بستن. پراندن کسی از روی جو ویا مانع و

آتلانغیج : تورکجه فارسجا

ا.مر.سنگی که میان رود اندازند و پا روی آن گذارند و از رود عبور کنند

مص. سوار شدن. جهیدن. پریدن. تپیدن قلب. همچنین نامی است برای چند نوع بازی مانند پرش طول، دویدن و پریدن، با دو پا پریدن از یکجا بدون دویدن، پردن به هوا و زدن پاها به هم، با دست راست از انگشت پای چپ گرفتن و با یک پا از روی مانعی پریدن

آتلانیب دوشمه : تورکجه فارسجا

ا.جست و خیز

آتلانیجی : تورکجه فارسجا

ا.سوارکار. پرش کننده

آتلانیش : تورکجه فارسجا

ا.پرش (ورزش). جهش

آتلاییش : تورکجه فارسجا

ا.سواری. سوارکاری

آتلنماق : تورکجه فارسجا

قد.← آتلانماق

آتلو : تورکجه فارسجا

قد.← آتلی

آتلوق : تورکجه فارسجا

ا.نام دستگاه فرشبافی در اردبیل

آتلی : تورکجه فارسجا

ا.مر.سوار. دارای اسب

آتلی آغاج : تورکجه فارسجا

ا.مر.بازی کودکانه که سوار بر اسب چوبی می‎شوند و می‎تازند

آتلی ایتلی : تورکجه فارسجا

ا.مر.نوعی نقش فرش که در شوشای قره‎باغ بافته می‎‎شود

آتلی خان : تورکجه فارسجا

ا.مر.بزرگ اسب سوار

آتلیق : تورکجه فارسجا

ا.مر.سوار دلاور. شخص معروف

آتلی قاریشقا : تورکجه فارسجا

ا.مر.جانمورچه سواره. مورچه‎ای بزرگتر از مورچة معمولی، دارای پاهای دراز و گامهای بلند و تند

آتلی کوْراوْغلو : تورکجه فارسجا

ا.نام آهنگی از آهنگهای موسیقی عاشیقی آزربایجان. آهنگی از رده گرایلی

آتما : تورکجه فارسجا

ا.دیرک عمودی و نازکتری که بر تیرک سراسری سقف قرار می‎گیرد. پرتاب

آتماجا : تورکجه فارسجا

ا.متلک. کنایه. سنگ انداز. فلاخن. قرقی. بازک

آتماجالاماق : تورکجه فارسجا

مص.متلک انداختن. کنایه زدن

آتماجالانماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.متلک انداخته شدن. مورد کنایه واقع شدن

آتماز : تورکجه فارسجا

ا.ص.کسی که چیزی پرتاب نمی‌کند. دوستدار. وفادار

آتما سوز : تورکجه فارسجا

ا.مر.کنایه. متلک

آتماق : تورکجه فارسجا

مص.انداختن چیزی به دور یا نزدیک. چیزی را از جای بلند پرت کردن. موکول کردن. به تأخیر انداختن. افشاندن. تخم پاشیدن. دروغ پرداختن. نوشیدن. بالا انداختن. رنگ پریدن. پنبه زدن. شکافتن درز. دست دراز کردن. به جای گود انداختن. پرتاب کردن. ترک کردن. رد کردن. تیر انداختن. زدن. پوشاندن. افشاندن. پریدن دوخت لباس. تپیدن. انتشار دادن (مقاله). دراز کردن

تورکجه