Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه

تورکجه
پاکا چیخماق : تورکجه فارسجا

مص.برائت حاصل کردن. تبرئه شدن

پاکار : تورکجه فارسجا

ا.[فا.پایکار]خدمتکار. در روستاها کسی را می‌گویند که زیر دست کداخدا یا میراب باشد. آنکه کارش مراقبت کشتزارهای دهقانان یا تقسیم آب و رسیدگی به برخی از کارهای مردم ده است

پاکت : تورکجه فارسجا

ا.[رو]قرارداد. پیمان

پاکیلاماق : تورکجه فارسجا

مص.نوعی درو گندم. یک قسمت از ساقة گندم را به دست گیرند و با داس آن را می‌برند و بدون اینکه قسمتهای بعدی را با دست بگیرند، با تکیه دادن بازو آنها را نیز با مهارت درو می‌کنند

پال : تورکجه فارسجا

ا.پوست سبز بیرونی گردوی تازه

پالا : تورکجه فارسجا

ا.پالاز

پالا بیغ : تورکجه فارسجا

ص.سبیل دراز

پالاتا : تورکجه فارسجا

ا.مجلس. شورا. بخش بیمارستان. بخش ادارات و سازمان‎ها

پالاز : تورکجه فارسجا

ا.نوعی زیرانداز نازک. زیرانداز. گونه‎ای قالیچه‎ که پرز ندارد. در آذربايجان همه گليمها و يا بافته‎هائي كه با تكنيك دوز توخوما يايقيDüz Toxuma Yayqı بافته مي شوند، با نام عمومي پالاز ناميده ميشوند در اين دسته علاوه بر خود پالاز، انواع زيلو، جاجيم، شدده، ورني و سوماک نيز قرار دارند. به صورت «پلاس» وارد زبان فارسی و به صورت «البلاز» وارد زبان عربی شده است. به معنای بچه اردک نیز استفاده می‌شود

پالاز قولاق : تورکجه فارسجا

ا.ص.خفاش. جانور است پستاندار شبیه به موش و سیاه رنگ، دست و پایش با پردة نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می‌تواند مثل پرندگان پرواز کند. پوز باریک و دوگوش برجسته و دندانهای بسیار تیز دارد. چشمهایش ضعیف است و نمی‌تواند در آفتاب بیرون بیاید. روزها را در تاریکی به سر می‌برد و هنگام غروب بیرون می‌آید. در حین پرواز، حشرات را می‌خورد. گوش گوشتالو. گوش پهن و گنده (پالاز به معنی فربه هم بوده که فقط این اصطلاح باقی مانده)

پالازلیق : تورکجه فارسجا

ص.مناسب برای تهیة پلاس

پالان : تورکجه فارسجا

ا.پالان. پشتی. جل (روی چهار پایان بارکش یا پشت حمال‎ها می‎نهند). لباس کلفت و سنگین و بی‎قواره. پالان یک خر دارای قسمت برآمده جلویی بنام «قاش» و دوقسمت ضخیم در دو طرف کمرش بنام «ناوار» و قسمت دیگر که روی شکمش را می‌گیرد. و معمولاً روی پلان یک گونی به هم دوخته یا «خارال» می‌اندازند که «پالان اوزو» گویند. زیر پالان بر روی خر برای جلوگیری از زخم شدن بدن حیوان به خاطر زمخت بودن پالان، یک چیز نرم مثل کت کهنه یا تکّه لحافی می‌گذارند که «یومشاقلیق» گفته می‌شود. و پالان را با طناب مخصوصی که «اورکن» گویند و معمولاً خانمها مثل فرش می‌بافند امّا خیلی سریع (حداکثر یک روزه) به پشت خر سفت می‌کنند و حلقه‎ای در یک سر آن است برای سفت کردن هنگام رد کردن از زیر شکم که «دوغاناق» گفته می‌شود و اورکن ناگزیر از آن رد می‌شود. برای اینکه در سرازیری، پالان جلو روی گردن الاغ نیامده و یا نیفتد، مخصوصاً در الاغهایی که شکم کوچکی دارند، یک تکّه اورکن به قسمت پشت پالان می‌دوزند که موقع گذاردن، آن را زیر دم خر می‌اندازند این تکّه را «قوشی» گویند. (زیر دم خر و اسب و قاتر را قوش گویند)

پالان : تورکجه فارسجا

ا.صورت تحریف شدة پلان. پلان

پالان آتی : تورکجه فارسجا

ا.مر.اسبی از نژاد عربی که در نژاد مختلط باشد

پالان تؤکن : تورکجه فارسجا

ا.ص.(پالان انداز) جای سنگلاخ و بلند

پالانچی : تورکجه فارسجا

ا.پالان دوز

پالانلاماق : تورکجه فارسجا

مص.پالان بر پشت (حیوان) نهادن. تحمیق کردن

پالانلی قجیر : تورکجه فارسجا

ا.مر. جانلاشخور

پالانی آشیرماق : تورکجه فارسجا

اص.مست شدن

پالاو : تورکجه فارسجا

ا.پلو

پال پالتار : تورکجه فارسجا

ا.البسه. پوشاک و جامه

پالتار : تورکجه فارسجا

ا.لباس. جامه. پوشاک

پالتار بیچمه : تورکجه فارسجا

ا.مر.پالتار کسدی

پالتار کسدی : تورکجه فارسجا

ا.مر.مراسم شال و انگشتر. مراسمی ‌که در موقع بردن پارچة لباسی برای دختر نامزد انجام می‎گیرد

پالتارچی : تورکجه فارسجا

ا.متصدی رختکن در اماکن عمومی