Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
قابتال : تورکجه فارسجا

ا.دامنة عقب زین. نوعی بیماری که در خصیة اسب رخ دهد

قابتورقای : تورکجه فارسجا

ا.متفاصندوقچه. کیسه‎ای که نامه را در آن نهند

قابجی : تورکجه فارسجا

ا.متفاقاپوچی

قابجیق : تورکجه فارسجا

ا.گونی بزرگ. پیاله. همچنین نام نوعی میوه مانند گردو که از پالامود به دست می‌آید

قابچاق : تورکجه فارسجا

ا.بوریا

قابچورما : تورکجه فارسجا

ا.آلیاژ آهن و فولاد که شمشیر از آن سازند

قابچوق : تورکجه فارسجا

ا.نوعی کیسه که از گردن آویزند. خورجینی که از پوست دوزند

قاب دستمالی : تورکجه فارسجا

ا.مر.تکه پارچه‎ای که با آن بشقاب خشک کنند یا ظرفهای داغ را بگیرند

قاب سیندیران اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیاآجی قوووق

قاب قاجاق : تورکجه فارسجا

ا.ظرف و ظروف. ظروف آلات

قابقارماق : تورکجه فارسجا

مص.چیزی را در میان قاب گذاشتن

قاب قازان : تورکجه فارسجا

ا.دیگ و سایر لوازم لازم برای پخت و پز

قاب قاشیق : تورکجه فارسجا

ا.ظروف. قاشق و بشقاب

قابلاتدیرماق : تورکجه فارسجا

مص.به وسیلة دیگری جادادن. چپاندن

قابلاتماق : تورکجه فارسجا

مص.چپاندن

قابلاشدیرماق : تورکجه فارسجا

مص.جا دادن. گنجاندن. جا انداختن. چپاندن. تپاندن

قابلاشماق : تورکجه فارسجا

مص.جاگرفتن. گنجیدن

قابلاما : تورکجه فارسجا

ا.جایگیری. ادخال. نوعی ظرف بزرگ از مس و غیره با در و درپوش که چیزی در آن پزند و یا در آن خوراک ریزند. در بازی شیر یا خط برای تعیین برنده، پول را در حالی که به دور خود می‌چرخد، به هوا اندازند. اگر پول بدون چرخیدن به دور خود (فر خوردن) به هوا رود و به زمین آید، باید عمل تجدید شود. در این صورت «قابلمه» است و بازنده می‌تواند از دادن پول خودداری کند. به صورت قابلمه به معنی ظرف وارد زبان فارسی شده است

قابلاماق : تورکجه فارسجا

مص.جاکردن. گنجاندن. جادادن. چپاندن. تپاندن. انباشتن. قالب کردن. به کسی انداختن. لفافه کردن

قابلانماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.جاداده شدن. صاحب ظرف شدن

قابلق : تورکجه فارسجا

ا.متفاقابلیق

قابلمه : تورکجه فارسجا

ا.متفاقابلاما

قابلی باغا : تورکجه فارسجا

ا.مر.لاک پشت

قابلیجا : تورکجه فارسجا

ا.گیانوعی گندم

قابلیق : تورکجه فارسجا

ا.کیسة کوچک زرّین و مرصّع به شکل قایق که در آن دستمال، عطر و ادویة مقوّی می‌گذاشتند. در عصر صفویه مهتر (رئیس خواجگان شاه) همیشه آن را بر کمر خود می‌بست. جای گذاشتن ظرف در آشپزخانه