Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
قاباقدان گلمه لیک : تورکجه فارسجا

ا.پیشدستی

قاباقدان گلمیشلیک : تورکجه فارسجا

ا.پیشدستی

قاباق قانشار : تورکجه فارسجا

ا.روبرو. پیش رو

قاباق کؤرپو : تورکجه فارسجا

ا.جلوبندی (اتومبیل)

قاباق گؤرن : تورکجه فارسجا

ص.آینده نگر. دورنگر. پیش بین

قاباقلاشدیرماق : تورکجه فارسجا

مص.روبرو کردن. مواجهه دادن. مقایسه کردن

قاباقلاشماق : تورکجه فارسجا

مص.روبرو شدن. مواجه شدن. رویارو شدن

قاباقلاماق : تورکجه فارسجا

مص.پیشی گرفتن. به استقبال رفتن. پیشدستی کردن. جلوزدن. جلوگرفتن. جلوگیری کردن. مانع شدن. راه بستن

قاباقلانماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.جلوافتادن دیگران. پیشی گرفتن. دیگران. عقب ماندن. جلوگیری شدن. ممانعت شدن. استقبال شدن

قاباقلیق : تورکجه فارسجا

ا.پیش بند. زینت آلاتی که زنان بر پیشانی می‌آویزند. جلوبندی (اتومبیل). گیاهی که پیشتر از همه می‌روید

قابا قولاق : تورکجه فارسجا

ا.مر.سبوی دسته‎دار. نوعی التهاب زیر گوش

قابا قولاق اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی گیاه پیچکی دو لپه‎ای با رنگ قهوه‎ای. قارا آسما نیز می‌گویند. Aristolochia)

قابال : تورکجه فارسجا

ا.احاطه. مقدار مشخص شده. کنترات

قابالا : تورکجه فارسجا

ا.نوعی سیب پاییزی ترش مزه که در زنوز آزربایجان به دست می‌آید. در دو نوع آغ قابالا و قره قابالا موجود است

قابالاق : تورکجه فارسجا

ا.برگ بزرگ اوشگون. (Bot) کلاه پشمی. نوعی لولة چوبی در آسیاب

قابالاماق : تورکجه فارسجا

مص.خشن کردن

قابال توتماق : تورکجه فارسجا

به مقاطعه برداشتن

قاباللاماق : تورکجه فارسجا

مص.کنترات کردن

قابالماق : تورکجه فارسجا

مص.محصور شدن

قابالیق : تورکجه فارسجا

ا.خشونت. زبری. زمختی. درشتی. بی‎ادبی. بی‎نزاکتی. بی‎تربیتی. ناهنجاری

قاباما : تورکجه فارسجا

ا.مص.احاطه. محاصره. نوعی لباس زنانه که آستر آن از پنبه است

قاباماق : تورکجه فارسجا

مص.احاطه کردن. محصور کردن

قابان : تورکجه فارسجا

ا.ص.گراز نری که نقش فرمانده گله را برعهده دارد. خوک نر. جانوری است قوی، دارای جثة سنگین و پوست ضخیم و پوزة مخروطی، دو دندان دراز از طرفین دهانش بیرون آمده که آلت دفاعی او است. شبها به جستجوی غذا می‌رود. زمینها را زیر ورو می‌کند و به مزارع و باغها خسارت بسیار وارد می‌کند. (Hog,sus serafa) نفهم. نادان. کودن. تنومند. بدهیکل. به صورت (Kaбan) به معنای خوک وحشی در زبان روسی کاربرد دارد. به معنای راه طبیعی نیز آمده است

قابان گوجو : تورکجه فارسجا

ص.کسی که نیرویی همچون گراز دارد

قابا یئم : تورکجه فارسجا

ا.علوفة خشک. قصیل