Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
توْخونمایان : تورکجه فارسجا

ص.متنافر (دوخط). برنخورنده

توْخونموش : تورکجه فارسجا

ص.بافته. بافته شده

توْخونوش : تورکجه فارسجا

ا.بافت. مزاحمت

توْخونوم : تورکجه فارسجا

ا.حس لامسه

توْخویوجو : تورکجه فارسجا

ا.بافنده

تو دابانا : تورکجه فارسجا

ا.الفرار

توْر : تورکجه فارسجا

ا.پارچه‎ای لطیف از نخ یا از جنس دیگر با سوراخهای ریز که معمولاً اشیاء از پشت آن نمایان است و برای پرده و جامه یا پوشش دیگری به کار می‌رود. وسیله‎ای برای صید ماهی یا شکار دیگر که از ریسمان محکم می‌بافند. کلک. حیله. صدر خانه. برابر. ضد رام. وحشی. نشیمن قوش. آنچه از رسته‎های نازک فلزی (سیم) و جز آن با تار و پود فاصله‎دار بافته شده و برای صافی کردن یا غربال کردن و مانند آنها به کار می‌رود مانند تور سیمی الک. قطعه‎ای جنس تور پارچه‎ای که در ورزشهای فوتبال، والیبال، هندبال و
.. به کار می‌رود. تار. تاریک. زنبیل توری. به صورت تور Tur وارد زبان فارسی شده است

تور : تورکجه فارسجا

ا.نوع. گونه. جنس

تور : تورکجه فارسجا

ص.حامی ‌ملک عجم. وارث و حارس ملک تور. وحشی. رمنده

تورا : تورکجه فارسجا

ا.تورغای. درست. خوش ترکیب.(ناد). (گویش باشقیری)

توْرآتان : تورکجه فارسجا

ا.عنکبوت

توْر آغاجی : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیادرخت دانتل. درخت بومی‌ مناطق گرم آمریکا که الیاف پوست آن شبیه به تور است

توراداش : تورکجه فارسجا

ا.بت. صنم. زیبا. (ناد)

توراج : تورکجه فارسجا

ا.[عر.درّاج]پرنده‎ای است شبیه به کبک، پرهایش دارای خال سیاه و سفید، گوشت لذیذی دارد. قاعده. قسمت زیرین و تکیه گاه چیزی. (ناپ)

توراجی : تورکجه فارسجا

ا.نوعی رقص آزربایجانی. رقصی قدیمی ‌است که تقریباً در اوایل قرن نوزدهم آفریده شده و به درّاج پرنده شکاری زیبای کوهستانی اختصاص یافته است. موسیقی حزین و دلنوازی دارد. رقص تداعی کننده نحوة پرواز درّاج است. همة حرکات ایفاگر رقص، یادآور پرواز دراج و سیلان او در آسمان است

توراش : تورکجه فارسجا

ا.توراج

توْراغایی : تورکجه فارسجا

ا.توراقیه

توْراق : تورکجه فارسجا

ا.ماست خیکی. همچنین به انبوه هیزمی‌گفته می‌شود که برای درست کردن زغال یکجا جمع کرده و روی آن را با خاک می‌پوشانند

توْراق اوْتو : تورکجه فارسجا

ا.مر.گیانوعی سبزی صحرایی شبیه به کنگر که آن را داخل ماست خیک کنند

توْراقیه : تورکجه فارسجا

ا.جانپرنده‎ای است مانند گنجشک که در آسمان می‌خواند. کاکلی

تورال : تورکجه فارسجا

ا.جاوید. (ناپ)

توْرالماق : تورکجه فارسجا

مص.سرحال آمدن. بهبودی یافتن. دورة نقاهت را سپری کردن

توْراما : تورکجه فارسجا

ا.مص.بهبودی

توْراماق : تورکجه فارسجا

مص.بهبودی بخشیدن

توْرامان : تورکجه فارسجا

ا.بچة چاق و تپل