Multilingual Turkish Dictionary تورکجه فارسجا

توران : تورکجه فارسجا

ا.مکان اقوام تورک نژاد. این مکان در اطراف آمودریا واقع است. دربارة معنای آن اختلاف نظر وجود دارد. نظامی‌ گنجوی و فردوسی از بزرگان توران به عنوان «زیبایان بی‎نظیر» نام برده‌اند. در زبان فارسی نیز «توراندخت» به معنای مجازی «زیبا» به کار می‌رود. در کتاب دده قورقود به معنای پایدار و بی‎زوال آمده است

توْران : تورکجه فارسجا

ق.آلاقارانلیق

توْران قوْووشماق : تورکجه فارسجا

گرگ و میش شدن هوا. تاریک شدن هوا. تار شدن نگاه در اثر گریه. توران چوکمک و توران دوشمک نیز می‌گویند

تورْانلاشماق : تورکجه فارسجا

مص.توران قووشماق

تورْانلاماق : تورکجه فارسجا

مص.گرگ و میش شدن هوا

تورْانلیق : تورکجه فارسجا

ا.هوای گرگ و میش. صبحدم. صبحگاه. بامداد. سحر. سپیده دم

توْربا : تورکجه فارسجا

ا.کیسه. هیمه. به صورت «توبره» وارد زبان فارسی و با تلفظ تورکی وارد زبان روسی شده است

توْرباجیق : تورکجه فارسجا

ا.توبرة کوچک

توْربالاماق : تورکجه فارسجا

مص.توبره انداختن گردن اسب و غیره برای تعلیف. به توبره ریختن. تعبیر به توبره کشیدن به معنای نابود کردن و به باد چپاول دادن از همین ریشه در زبان فارسی پدید آمده است

توْربان : تورکجه فارسجا

ا.[تر.فا](توربند). حجاب

تورپ : تورکجه فارسجا

ا.گیاترب. تربچه. گیاهی است یکساله دارای برگهای درشت، گلهای آن شبیه شببو و بنگ بنفش یا سفید، بیخ آن شبیه به چغندر، پوستش سفید یا سیاه، طعمش تند و تیز، دارای ویتامینهای C,B ,A و فسفر از جمله سبزیهای خوردنی است. اشتهاآور و محرّک عمل روده‎هاست