Multilingual Turkish Dictionary

تورکجه فارسجا

تورکجه فارسجا
توشمه : تورکجه فارسجا

ا.مص.احتلام

توش ووران : تورکجه فارسجا

ا.تک تیرانداز

توغ : تورکجه فارسجا

ا.[تر.مغ]علم. درفش. رأیت. علم و رأیت بزرگی که در ایام عزاداری، سکنة بعضی از محله‎ها در برخی از شهرها آن را حرکت دهند و آن از امتیازات محلات مزبور محسوب شود. در زمان قدیم به پرچمی ‌گفته می‌شد که از موی اسب ساخته می‌شد. پرچم خان یا رئیس دولت اوغوزها. پرچم سپاه. پر و نظایر آن که در گذشته بزرگان قوم به کلاه خود نصب می‌کردند. دُهُلی که در مراسم شاهی نواخته می‌شد. کاکل پرنده. بند آب. به صورت توق وارد زبان فارسی شده است

توغاچی : تورکجه فارسجا

ا.(متفا) توغچو

توْغال : تورکجه فارسجا

ا.شاهین. سوختگی

توْغان : تورکجه فارسجا

ا.بیشة اطراف رودخانه و برکه. هلال ماه. متضاد واژه سارای. پرنده شکاری. اوتلکو نیز می‌گویند. به صورت طغان وارد زبان فارسی شده است

توْغای : تورکجه فارسجا

ا.قرص ماه. جنگل کوچک. درختهای خودرو در مسیر رودخانه. پیچ و خم ممر رودخانه. به معنای پایان ناپذیر و طولانی نیز آمده است. مثلاً گفته شده توغای خبر: گفتگوی طولانی. توغای قورشالاق: محاصره از هر چهارطرف

توْغای گونو : تورکجه فارسجا

ا.دوشنبه

توغجو : تورکجه فارسجا

ا.پرچمدار

توغجوق : تورکجه فارسجا

ا.علمک. پرچم و درفش کوچک

توْغداق : تورکجه فارسجا

ا.قد.جانپرنده‎ای است آبی کبود رنگ شبیه به خرچال

توْغدری : تورکجه فارسجا

ا.قد.پرنده‎ای است شبیه به چرز از جنس هوبره که آن را با باز و شاهین شکار کنند و چون باز و شاهین بخواهند که او را بگیرند، فضلة خود را بر سر و روی آنها اندازد و خود را خلاص نماید

توْغرا : تورکجه فارسجا

ا.تورغای

توْغرول : تورکجه فارسجا

ا.ص.حیات بخش. آغازگر زندگی. مرغی است شکاری. نوعی قوش از جنس طغان. نوعی پرندة شکاری که در قدیم یافت می‌شد. نوعی موجود افسانه‎ای در باور تورکان که نیمه انسان و نیمه پرنده است. به صورت طغرل در ادبیات تاریخی ایرانی وارد شده است

توغلا : تورکجه فارسجا

ا.آجر. آجر پخته

توغلاجی : تورکجه فارسجا

ا.آجر پز

توغلاتماق : تورکجه فارسجا

مص.به وسیلة دیگری بند آوردن. مسدود گردانیدن. بستن

توغلاماق : تورکجه فارسجا

مص.بند آوردن. سد کردن. بستن

توغلانماق : تورکجه فارسجا

مص.مف.بند آمدن. جلوگیری شدن. مسدود شدن

توْغلو : تورکجه فارسجا

ا.توخلو

توْغلو باشی : تورکجه فارسجا

ا.مر.سنگهای ناهموار و کج و کوله که در کار ساختمانی به کار نمی‌رود

توْغورقا : تورکجه فارسجا

ا.نمد خیمه و خرگاه

توْغولغا : تورکجه فارسجا

ا.کلاهخود

توْغولغان : تورکجه فارسجا

ا.کلاهخود

توغولی : تورکجه فارسجا

ص.متفاچاق. توخلو