Azerbaijani To Persian(Farsi)
QIRGIZ : Az Turkish Farsi
ا.[مغ]چهل مرد
QIRGIZAN : Az Turkish Farsi
ا.بچه مچهها
QIRGOVUL : Az Turkish Farsi
ا.جانتذرو. تونگ. خروس صحرایی. به صورت قرقاول وارد زبان فارسی شده است
QIRĞI : Az Turkish Farsi
ا.جانباشه. پرندهای است شکاری از دستة بازها که جثهاش از باز معمولی کوچکتر است و رنگ پرهای دمش، متناوباً قهوهای روشن و سیر خاکستری است. در حدود 40 گونه از این پرنده شناخته شده است. با وجود جثة کوچک بسیار تیزپر و چابک است و چون مرتباً به تخم و جوجه و خود دیگر پرندگان حمله میکند، جزء پرندگان زیان آور محسوب میشود. به صورت قرقی وارد زبان فارسی شده است. در عربی آن را باشق مینامند
QIRĞI OTU : Az Turkish Farsi
ا.مر.گیاجنس گیاه زاغک. (Hieracium)
QIRĞIC : Az Turkish Farsi
ا.آلتی برنده برای تمیز کردن چوب یا پوست. ته دیگ. ته غذا که در زیر دیگ بریان شده باشد
QIRĞIL : Az Turkish Farsi
قد.بریده شده
QIRĞIM : Az Turkish Farsi
ا.آسفالت
QIRĞIM : Az Turkish Farsi
آسفالت
QIRĞIN : Az Turkish Farsi
ا.کشتار. قتل عام. ايپدمي
QIRIB TÖKMƏK : Az Turkish Farsi
زدن و شکستن. خرد و ریز کردن. خرد کردن و از بین بردن
QIRICI : Az Turkish Farsi
ص.کشنده. تلف کننده. مهلک. برّنده. قطع کننده. شکاری (هواپیما)
QIRICI : Az Turkish Farsi
کشنده
تلف کننده
مهلک
برّنده
قطع کننده
شکاری(هواپیما)
QIRILAN : Az Turkish Farsi
ص.کشته شده. پاره شده
QIRILDAMAQ : Az Turkish Farsi
مص.قروچ قروچ کردن. تق تق صدا کردن. قارقار کردن (کلاغ). ور زدن. سخنان بیسر و ته و نامفهوم گفتن
QIRILDAMAQ : Az Turkish Farsi
قروچ قروچ کردن
تق تق صدا کردن
قار قار کردن(کلاغ)
ور زدن
سخنان بی سر و ته و نامفهوم گفتن
QIRILDATMAQ : Az Turkish Farsi
مص.صدای تق و تق درآوردن. قار و قور کردن. ورور کردن. کلمات بیمعنی گفتن
QIRILIM : Az Turkish Farsi
ا.شکنندگی. شکست
QIRILIŞ : Az Turkish Farsi
ا.شکنندگی. شکست
QIRILMA : Az Turkish Farsi
ا.گسیختگی. پارگی. تلف. کشتار (شدن). انقطاع
QIRILMAQ : Az Turkish Farsi
مص.مف.پاره شدن. گسیخته شدن. گسستن. بریده شدن. قطع شدن. جدا شدن. کشته شدن. تلف شدن. به قتل رسیدن. کشتار شدن. مردن
QIRILMAQ : Az Turkish Farsi
پاره شدن
گسیخته شدن
گسستن
بریده شدن
قطع شدن
جدا شدن
کشته شدن
تلف شدن
به قتل رسیدن
کشتار شدن
مردن
QIRILMIŞ : Az Turkish Farsi
ص.بریده شده. قطع شده. قطعه قطعه شده. ذلیل مرده (نفرین). لب پریده. کشته شده. شکست خورده
QIRILQAN : Az Turkish Farsi
ص.شکننده
QIRILQAN : Az Turkish Farsi
شکننده
- Azerbaijani
- Azerbaijani To Azerbaijani
- Azerbaijani To English
- Azerbaijani To Persian(Farsi)
- Turkish
- Turkish To Turkish
- Turkish To English
- Turkish To Germany
- Turkish To French
- English
- English To Azerbaijani
- English To Turkish
- Germany
- Germany To Turkish
- French
- French To Turkish
- تورکجه
- تورکجه To Persian(Farsi)
- تورکجه To تورکجه
- Persian(Farsi)
- Persian(Farsi) To Azerbaijani