Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
QURAMLAMAQ : Az Turkish Farsi

به صورت تئوری در آوردن

QURAMLANMAQ : Az Turkish Farsi

مص.مف.به صورت تئوری درآمدن

QURAMSAL : Az Turkish Farsi

ص.نظری

QURAMSAL : Az Turkish Farsi

نظری

QURAN : Az Turkish Farsi

ص.معمار. نصب کننده. تأسیس کننده. آفریننده. ایجادگر. مونتاژکار

QURAN : Az Turkish Farsi

معمار
نصب کننده
تأ سیس کننده
آفریننده
ایجادگر
مونتاژکار

QURANA ƏL BASMAQ : Az Turkish Farsi

به قرآن سوگند خوردن

QURAQ : Az Turkish Farsi

ا.ص.خشک. بی‎باران. بی‎رطوبت. وصله

QURAQ : Az Turkish Farsi

خشک
بی باران
بی رطوبت
وصله

QURAQCIL : Az Turkish Farsi

ص.خشکی پسند

QURAQLI : Az Turkish Farsi

ص.وصله‎دار

QURAQLIQ : Az Turkish Farsi

ا.خشکی. خشکسالی

QURAQSIMAQ : Az Turkish Farsi

مص.به حالت خشکی افتادن و یا درآمدن

QURAŞDIRMAQ : Az Turkish Farsi

مص.نصب کردن. سوار کردن قطعات. متناسب با هم چیدن. مونتاژ کردن. جعل کردن. از خود بافتن

QURAŞIQ : Az Turkish Farsi

ص.تکّه تکّه به هم وصل شده

QURAŞMAQ : Az Turkish Farsi

مص.متناسب بودن. با هم جور بودن. به هم آمدن

QURBAĞA : Az Turkish Farsi

ا.جانجانوری از ردة دوزیستان که 117 گونة آن شناخته شده است. در آب تخم می‌ریزد. بچه‎اش وقتی از تخم بیرون می‌آید، دست و پا ندارد و دارای سربزرگ و دم دراز است و بعد تغییر شکل می‌دهد. قورباغه با وزغ تفاوت دارد چرا که وزغ حرکتش به وسیلة راه رفتن است و جهش ندارد و بعلاوه اینکه مردمک چشم قورباغه برخلاف وزغ گِرد است. از سوی دیگر قورباغه در فک فوقانیش دارای دندان است ولی وزغ غالباً فاقد دندان است. به صورت قورباغه و غورباغه وارد زبان فارسی شده است

QURBAĞA BALIĞI : Az Turkish Farsi

ا.مر.جاننوعی ماهی استخوان دار که در آبهای گرم و معتدل زندگی می‌کند. (Uranoscopus scaber)

QURBAĞA GÖLÜNƏ DAŞ ATMAQ : Az Turkish Farsi

مص.آب در لانة مورچگان ریختن. ازدحام و سرو صدا ایجادکردن

QURBAĞA GÖZ : Az Turkish Farsi

ص.کسی که چشمانش مانند چشمان قورباغه برآمده باشد

QURBAĞA OTU : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیاحشیشه الصفادع. نوعی گیاه که در آب یا باتلاق می‌روید. (Sparganium)

QURBAĞA ZƏHİRİ : Az Turkish Farsi

ا.مر.گیانوعی گیاه باتلاقی با برگی به شکل قلب. (Hydrocharis)

QURBAĞACIQ : Az Turkish Farsi

ا.جانبچه قورباغه

QURBAĞE : Az Turkish Farsi

ا.متفاقورباغا

QURBAN : Az Turkish Farsi

ا.دوالی باشد که در ترکش دوخته حمایل دار در گردن اندازند به طوری که ترکش پس دوش می‌ماند و گاهی سواران، کمان خود در آن دوال نگاهدارند. کماندان. ترکش. به صورت قربان به همین معنا وارد زبان فارسی شده است