Multilingual Turkish Dictionary

Azerbaijani To Persian(Farsi)

Azerbaijani To Persian(Farsi)
TORAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.بهبودی بخشیدن

TORAMAQ : Az Turkish Farsi

بهبودی بخشیدن

TORAN : Az Turkish Farsi

ق.آلاقارانلیق

TORAN QOVUŞMAQ : Az Turkish Farsi

گرگ و میش شدن هوا. تاریک شدن هوا. تار شدن نگاه در اثر گریه. توران چوکمک و توران دوشمک نیز می‌گویند

TORANLAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.گرگ و میش شدن هوا

TORANLAŞMAQ : Az Turkish Farsi

مص.توران قووشماق

TORANLIQ : Az Turkish Farsi

ا.هوای گرگ و میش. صبحدم. صبحگاه. بامداد. سحر. سپیده دم

TORANLIQ : Az Turkish Farsi

هوای گرگ و میش
صبحدم
صبحگاه
بامداد
سحر
سپیده دم

TORAQ : Az Turkish Farsi

ا.ماست خیکی. همچنین به انبوه هیزمی‌گفته می‌شود که برای درست کردن زغال یکجا جمع کرده و روی آن را با خاک می‌پوشانند

TORAQƏYƏ : Az Turkish Farsi

ا.جانپرنده‎ای است مانند گنجشک که در آسمان می‌خواند. کاکلی

TORBA : Az Turkish Farsi

ا.کیسه. هیمه. به صورت «توبره» وارد زبان فارسی و با تلفظ تورکی وارد زبان روسی شده است

TORBA : Az Turkish Farsi

کیسه
هیمه
به صورت «توبره» وارد زبان فارسی و با تلفظ ترکی وارد زبان روسی شده است

TORBACIQ : Az Turkish Farsi

ا.توبرة کوچک

TORBALAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.توبره انداختن گردن اسب و غیره برای تعلیف. به توبره ریختن. تعبیر به توبره کشیدن به معنای نابود کردن و به باد چپاول دادن از همین ریشه در زبان فارسی پدید آمده است

TORBALAMAQ : Az Turkish Farsi

توبره انداختن گردن اسب و غیره برای تعلیف
به توبره ریختن
تعبیر به توبره کشیدن به معنای نابود کردن و به باد چپاول دادن از همین ریشه در زبان فارسی پدید آمده است

TORBAN : Az Turkish Farsi

ا.[تر.فا](توربند). حجاب

TORÇU : Az Turkish Farsi

ا.ماهیگیر. صیاد

TORÇU : Az Turkish Farsi

ماهیگیر
صیاد

TORĞAMAQ : Az Turkish Farsi

مص.دور کردن

TORĞAMİŞİ : Az Turkish Farsi

ا.اخراج

TORĞAN : Az Turkish Farsi

ا.هدهد. چاییر قوشو نیز می‌گویند. به معنای نگهبان نیز آمده است

TORĞAQ : Az Turkish Farsi

ا.ترقاق

TORĞAQ : Az Turkish Farsi

ا.پاسبان. پاسبانی

TORĞAQ : Az Turkish Farsi

پاسبان
پاسبانی

TORĞAY : Az Turkish Farsi

ا.مثال همایون. نشان همایون. نشان شریف. نوعی خط تزئینی به صورت خطوط درهم پیچیده و معمولاً قوسی شکل. نام و القاب پادشاه که به صورت خطوطی درهم پیچیده و قوسی شکل در بالای نامه‎ها، منشورها و احکام نقش می‌شده و در حکم امضای پادشاه بوده است. فرمان. منشور. واحدی برای سند، نامه و مانند آنها. نشان. علامت. شبیه به ابرو به علت خمیدگی طغرا. به صورت طغرا وارد زبان فارسی و به صورت «الطغراء» وارد عربی شده است. در اصطلاح عامة عربها به «الطتره» می‌گویند. مصادری چون طغرا زدن (مهر و امضای خود را بر چیزی نهادن و به مجاز نقش کردن و تثبیت نمودن)، به طغرا رسانیدن (به امضاء رسانیدن)، طغراکش (دبیری که هنر درست نوشتن خطوط قوسی طغرا را نیکو می‌دانسته) و طغرانویس و
.. از همین ریشه است